دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آخرین درس

بهترین روز من و شیرین‌ترین روز تو بود بهترین روز خدا روی زمین، روز تو بود

آسمان در بهت و حیرت بود با چشمان باز

دید غوغایی- ندیده این چنین- روز تو بود  

کیست این سرو قد تشنه لب مشک به دوش؟

کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف تاک­وش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف

کیست این راز پریشانی من، در موهاش تکیه­‌گاه سر شوریدۀ من، بازوهاش

کیست این؟ عطر غزل می­‌وزد از پیرهنش ای صبا مرحمتی کن بشناسان به منش

انگشتری سوم خاتم

 هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های

برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های

 

پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان

درهای حسینیۀ دل را بگشا، های

کدامین اسم اعظم؟

تجلی کرد دستی، پرده بالا رفت آدم را

در آن تاریک روشن‌ها تبسم کرد عالم را

 

هوس بارید... شیطان پشت گندم زار می‌خندید

هبوط ناگهان در ناکجا افکند آدم را

قرآن ناطق

بگـذار گـریـه، درد دلـم را  دوا کـنـد        چشمـم نـظـر  بـه قـافـلـۀ کـربـلا  کـنـد 

 

مـــاه مـحــــرم آمــده   تــا آفـتـاب هــــم         هــر بـامـــداد،  دیـده بـه انـدوه  وا کـنـد

ببین خواهر آمده...

باز این چه شورش است؟ مگر محشر آمده

خورشید سر برهنه به صحرا در آمده

 

 آتش به کام و زلف پریشان و سرخ روی

این آفتاب از افقی دیگر آمده

بوی خداوند فریب

پیچیده دراین دشت عجب بوی عجیبی

بوی خوشی از نافۀ آهوی نجیبی یا قافله‌ای رد شده بارش همه گلبرگ

جامانده از آن قافله عطر گل سیبی

کسی که...

نشسته سایه‌ای از آفــــــــــــتاب بر رویش به روی شانۀ طوفان رهاست گیسویش

 

ز دوردست، سواران دوباره می‌آیند که بگذرند به اسبان خویش از رویش

غزل آتش

خونی‌ چکید و حنجرۀ خاک‌ جان‌ گرفت‌

 بغضی‌ شکست‌ و دامن‌ هفت‌آسمان‌ گرفت‌

 

 آبی‌ که‌ دستبوس‌ عطش‌ بود، شعله‌ زد

 آتش‌، سراغ‌ خیمۀ رنگین‌کمان‌ گرفت‌

شعر ایرج میرزا دربارۀ شام غریبان

سرگشته بانوان وسط آتش خیام چون در میان آب، نقوش ستاره‌‏ها

 

اطفال خردسال، ز اطراف خیمه‏‌ها هر سو دوان چو از دل آتش، شراره‏‌ها

با کاروان نیزه (بند اول)

می‌‌آیم از رهی که خطرها در او گم است

از هفت منزلی که سفرها در او گم است

 

از لا به لای آتش و خون جمع کرده‌ام

اوراق مقتلی که خبرها در او گم است

بیشۀ شیران

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران

افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

 

جاری شده از کرب و بلا آمده وآنگاه

آمیخته با خون سیاووش در ایران

 

تو اختر سرخی که به انگیزۀ تکثیر

ترکید بر آیینۀ خورشید‌ ضمیران

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×