دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مدح امام علی (ع)
بیا در کربلا از راه احسان

علی ای واقف اسرار هستی

علی ای رهنمای حق‌پرستی

 

علی ای شیر یزدان شاه مردان

علی ای عروه الوثقای ایمان

مدح امام حسن (ع)
ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است!

دعای زنده دلان صبح و شام یا حسن است

که موی تیره و روی سپید با حسن است

 

مبین ز نسل حسن هیچکس امام نشد

به حُسن بینی اگر هر امام را، حسن است

مدح امام حسن (ع) و امام حسین (ع)
یکی بدون حرم، یکی بدون کفن

ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم می‌زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین

هرشب کنار سفره در فکـر حسینـم

 

امشب دوباره قصد استغفـار کـردم

یعنی  به کوچک بودنم اقـرار کردم

 

می‌خواهم از حالا فقط مـال تـو باشم

شرمنده‌ام آقا که بـد رفتـار کردم

 

می‌دیدم اینکه خار چشمت هستم اما

بیهوده بر این کـارها اصـرار کردم

به مناسبت ولادت امام حسن (ع)
تو حسین یا که محمّدی

رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن

مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یا حسن

 

یم علم و حکمت و معرفت نمی از کمال تو یا حسن

دل دشمنان تو را برد نبوی خصال تو یا حسن

 

صفحات و متن کتاب حق رخ و خطّ و خال تو یا حسن

به خدا رسیده ز بندگی طیران بال تو یا حسن

آغاز حسین است گل صلح سپیدت

جان می‌­تپد از خوبی یاری که گرفتیم آقای کریم است نگاری که گرفتیم

پاکیزه شد آیینۀ محراب سحرها رفته غم آن گرد و غباری که گرفتیم

از ثانیه تا ثانیه‌اش عطر بهشت است با این همه احساس بهاری که گرفتیم

به مناسبت ولادت امام حسن (ع)
پیرو راه حسینیم و پریشان حسن

نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم

گره کور نداریم فقیر حسنیم

نسل در نسل همه خاک مسیر حسنیم 

کشته و مردۀ فرزند صغیر حسنیم

نذر امام حسن مجتبی (ع)
جود و کرم مدیون تو، عباس هم مرهون تو

دردانۀ عرش خدا؛ مولا امام مجتبی   

شاه کرم؛ اوج سخا؛ مولا امام مجتبی

 

دل می‌برد لبخند او از حضرت خیرالنساء  

 نازش کشیده مصطفی، مولا امام مجتبی

در حقیقت کربلا هم یادگار مجتبی است

بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی است

گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی است

 

خانه‌اش مهمان سرای مردم بیچاره بود

نان گرم و روی خوش، این‌ها شعار مجتبی است

 

در ملائک هیبتی مافوق اسرافیل نیست

او ولی خود بی گمان محو وقار مجتبی است

نیمه­‌ای در کربلا و، در مدینه ماند نیمی

هوش از سر می‌پراند پای این کوچه شمیمی

عطر نانی تازه و شورِ نفس­‌های کریمی

 

بارها این سفره بخشیده ا­ست افطار خودش را

با نگاهِ روزه‌­دارش، بر دل تنگِ یتیمی

 

یا گره خورده است با دل‌­ها نخِ پیراهن او

یا عبایش را تکانده بر سر دنیا، نسیمی

شعر حمیدرضا برقعی در مدح امام حسن (ع)
از لب قاسمش عسل می‌ریخت

زیر پایش خدا غزل می‌ریخت غزلی را که از ازل می‌ریخت آن امامی که تا سحر دیشب روی لب‌های من غزل می‌ریخت آن که در جیب کودکان یتیم قمر و زهره و زحل می‌ریخت

هر که حسینی است خدا یار اوست

نام تو را جار زدم از ازل

ای پسر حضرت خیر العمل

 

نام شما مایۀ آزادگی است

حسن ختام غزل زندگی است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×