دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
از حسن تا کربلا

 

اخم شیطان باز می‌گردد تبسم می‌شود

جعده بعد از زهر درگیر توهم می‌شود

 

آتش سم است اما پشت درب خانه نه

پشت درب سینه‌ات لبریز هیزم می‌شود

آقای من

آنقَدَر آقاست که آقای من هم می‌شود

باعث تکمیل جمع پنج تن هم می‌شود

 

هم نبی و هم حسین و هم علی، هم فاطمه است

بگذریم از اینکه این آقا حسن هم می‌شود

غربت من عصر عاشورا بود

کاش می‌شد همره باد صبا

پر کشم تا آستان مجتبی

 

گوش بسپارم به آه و ناله‌اش

شکوه‌های داغ چندین ساله‌اش

تا تکه تکه ریخت به روی غزل دلش

از زادگاه سبز ملائک دمیده بود، وقتی‌که رنگ از رخ دنیا پریده بود

وقتش رسیده بود که زیبا شود زمین، یک قطره نور از دل کوثر چکیده بود

 

کم کم رسید نیمه‌ای از هل اَتی به او، بارید نور کوثر و شمس و ضحی به او

بخشید حسن خلق خودش را خدا به او، در دست‌هاش طرح سخاوت کشیده بود

وای حسن وای حسین

می‌گفت یکی به گوش من وای حسین

آن سید بی‌غسل و کفن وای حسین

خون لخته به تشت خواهرش دید و گریست

ای وای حسن وای حسن وای حسین

لب تشنه‌تر

همسایۀ صبر خواهرش بود حسن

دنبالۀ زخم مادرش بود حسن

 

یک کوزه پر از سم، لب افطار خدا

لب تشنه‌تر از برادرش بود حسن

ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند پنجم

ماه از دل شکستۀ خواهر خبر گرفت

مثل هلال خم شد و نام صفر گرفت

 

وقت سفر رسید و کسی آب هم نریخت

پشت کبوتری که غریبانه پر گرفت

بوی فراق

بوی فراق می‌دهد این گریه‌های من

ماتم گرفته شال سیاه عزای من

 

شرمنده‌ام که از غم زینب نمرده‌ام

آقا ببخش، در گذر از این خطای من

 

ای دل بیا و گریۀ زینب نظاره کن

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است

دیدم شروع محشر کبرای دیگر است

 

گردون شده سیاه و فضا پر ز دود و آه

تاریک تر ز عرصۀ تاریک محشر است

 

گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین

اشک عزا به دیده زهرای اطهر است

 

دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن

حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن

برای اینکه حسین است سوگوار حسن

 

محرم و صفر اندوهگین غربت او

دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن

 

ضریح کرببلا نقره داغ تربت او

زهیر و حر و حبیبند داغدار حسن

شکر خدا محارمِ تو دورِ زینبند

هرکس که بر کریم پناهنده می‌شود

دلمرده هم اگر برسد زنده می‌شود

آنقدر می‌دهند که شرمنده می‌شود

آیا به روز حشر سرافکنده می‌شود

 

واللهِ اعتقاد من این است تا ابد

زین خانه ناامید گدایی نمی‌رود

هر آنچه بود و هر آنچه که هست می‌بخشد

کریم آنچه بیارد به دست، می‌بخشد

هر آنچه بود و هر آنچه که هست می‌بخشد

 

ز پا فتادی اگر، یا حسن بگو بنگر

چگونه  رتبۀ شاهی به پست می‌بخشد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×