دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کاشکی شمر قصه من بودم...

پشت امواج آبی اروند، می‌فرستیم قاصدک‌ها را

خبری نیست درد دل داریم، بپذیرید نذری ما را

 

توی شعرم هنوز عاشوراست، ساعتش روی عصر خوابیده

مرد می‌خواهم اینکه بردارد، از بلندای نیزه سرها را

 

آخرین درس

بهترین روز من و شیرین‌ترین روز تو بود بهترین روز خدا روی زمین، روز تو بود

آسمان در بهت و حیرت بود با چشمان باز

دید غوغایی- ندیده این چنین- روز تو بود  

کیست این سرو قد تشنه لب مشک به دوش؟

کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف تاک­وش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف

کیست این راز پریشانی من، در موهاش تکیه­‌گاه سر شوریدۀ من، بازوهاش

کیست این؟ عطر غزل می­‌وزد از پیرهنش ای صبا مرحمتی کن بشناسان به منش

بیت بیت دفترم بوی کربلا گرفت

زیر نور ماهتاب، کاروان در التهاب آسمان به رنگ خون، کوفیان به رنگ خواب

یادگار مشک‌ها، صد پیاله تشنگی ابرهای سوخته، قصه گوی بخل آب

انگشتری سوم خاتم

 هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های

برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های

 

پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان

درهای حسینیۀ دل را بگشا، های

اینجا دوباره مادر تو می‌خورد زمین

گاهی ز روی نِی، سرِ تو می‌خورد زمین

گاهی سرِ برادر تو می‌خورد زمین

 

فریاد "یا حسینِ" دلم می رود به عرش

تا صورت مطهر تو می‌خورد زمین

 

ای پاک‌تر از پاک‌تر از پاک‌تر از پاک!

 ای یاد تو قد قامت «قول» است و «قصیده»!  

نام تو تجلّای عقیق است و عقیده

 

عنوان تو نور است که از نور می‌آید

تصویر تو «ماه» است که از «مِهر» دمیده

نخلی که از رسول خدا یادگار بود

شن بود و باد، قافله بود و غبار بود آن سوی دشت، حادثه، چشم‌انتظار بود

فرصت نداشت جامۀ نیلی به تن کند خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود

مگه چقدر جون داره یه دختر سه ساله؟

 

اتل متل، رسیدن

اون صورتای کبود،

آخ! بمیرم، پس چرا

رقیه توشون نبود؟

 

قرآن ناطق

بگـذار گـریـه، درد دلـم را  دوا کـنـد        چشمـم نـظـر  بـه قـافـلـۀ کـربـلا  کـنـد 

 

مـــاه مـحــــرم آمــده   تــا آفـتـاب هــــم         هــر بـامـــداد،  دیـده بـه انـدوه  وا کـنـد

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

در این غروب غریبی ببین کواکب را

به نیزه‌ها سر زخمیّ نجمِ ثاقب را

 

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را

صورت به صورت آیه‌هایش را تلاوت کرد

پیچید دربین عبایش جسم اکبر را "یا ایها المزّمّل" ی عین پیمبر را

 

صورت به صورت آیه‌هایش را تلاوت کرد از بای بسم الله تا لبخند آخر را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×