دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زهرای سوم

ای مقامت، فراتر از مریم!

ای شکوهت، رساتر از حوّا!

«امّ کلثوم»! خواهر زینب!

عصمت‌الله دوّم زهرا!

 

من ندانم...

تمام درد بر جانم نشسته رد خون روی دستانم نشسته

 

تو خوردی خیزران و، من ندانم چرا زخمش به دندانم نشسته

ستاره بر تن مهتاب

چو زینب پیکرش را آب می‌ریخت ستاره بر تن مهتاب می‌ریخت

 

همه دیدند چون زهرای اطهر ز هر جای تنش خوناب می‌ریخت

صلّی اللّه علیک یا قاسم بن الحسن

             

ید موسی و مسیحایی عیسی دارد نفس تیغ کفش معجز احیا دارد

حسنی زاده، ولی ابن حسینش گویند این حسینی، حسنی رزم تماشا دارد

الهی صورتش آتش بگیرد!

       

به زحمت تکیه بر دیوار می‌کرد گهی این جمله را تکرار می‌کرد

الهی صورتش آتش بگیرد! که با سیلی مرا بیدار می‌کرد

هوای مجنون

الوداع گفت و رفت و بابا ماند

بین تن‌ها، امام تنها ماند

 

سر لیلا هوای مجنون داشت

چشم مجنون به پای لیلا ماند

مضایقه

طفلی به روی دست، رجزخوان کربلا

در گردباد آخر طوفان کربلا

 

بر آسمان دست پدر همچو قرص بدر

در جزر و مد فتاده بیابان کربلا

دوباره ماه حسین ...

دوباره بوی محرم؛ دوباره بوی خدا

دوباره روضۀ ارباب، روضۀ سقا

 

دوباره هیئت و زنجیر و سینه و لطمه

دوباره بیرق سرخ حسین و بزم عزا

عاشورا؛ آرام تر برو

آرام‌تر بـرو که توانی نمانده است

تا آخرین نگاه، زمانی نمانده است

 

بگذار تا که سیر نگاهت کنم حسیـن!

یک لحظه بعد، از تو نشانی نمانده است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×