دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تاج اصحاب، یا علی اکبر

دل حرم می‌شود سحرگاهی

که شود صحن دیده تر گاهی

 

قطرۀ آب در مرور زمان

می‌کند در حجر اثر گاهی

بدون خواهر خود می‌روی کجا؟

قدم قدم ز حرم می‌شوی جدا، برگرد

بدون خواهر خود می‌روی کجا؟برگرد

 

به پای تو همه گیسوی من سفید شده

نزن به سینۀ من دست رد اخا، برگرد

 

وصل به دریا

همه سرمایۀ مجنون غم لیلا باشد

عاشق آن است که سر گشته و شیدا باشد

 

بعد از آنى که شده دلبر ما خیمه نشین

عاشق دلشده آوارۀ صحرا باشد

 

فیض گریه

ما که مرید میکده و مست باده‌ایم

عمرى است دل به حضرت معشوق داده‌ایم

 

قبل از سرشتن گِلِمان مفتخر شدیم

در کوى عشق نوکر این خانواده‌ایم

 

لایق پرواز

ای که گره ز کار دلم باز می‌کنی

جانم به لب رسیده چرا ناز می‌کنی

 

مثل همیشه تا که ز تو دور می‌شوم

با یک نگاه عاشقی آغاز می‌کنی

 

اشک حسین

سحر که نالۀ پر درد در گلوی من است

زجا بلند شوم وقت گفتگوی من است

 

مرور می‌کنم ایام عمر می‌بینم

هزار راه نرفته است رو بروی من است

وضوى اشک

ما هم پیاله‌ایم به شرط سبوى اشک

هم ناله‌ایم لحظۀ هر گفتگوى اشک

 

نامى براى صورت عاشق نهاده‌اند

دولت سراى گریه میان دو کوى اشک

ظرف ترک خورده

شام غم‌هاى من غمزده را آخر نیست

لاله‌اى همچو تن خونى من پرپر نیست

 

گوشۀ پلک گشا صورت من خوب ببین

شک نکن دختر تو پیر شده، مادر نیست

سورۀ کوثر امام حسین

سورۀ کوثر امام حسین

جلوۀ مادر امام حسین

نمک لشگر امام حسین

نازنین دختر امام حسین

دستم سپر می‌سازم اینجا زیر شمشیر

دستم رها کن عمه، دورش را گرفتند

راه عبور زادۀ زهرا گرفتند

 

می‌آیم از خیمه به امدادت عمو جان

بار دگر گرگان رهِ صحرا گرفتند

 

عزای عاشورا

ما سینه زنان عصر تاسوعاییم

در فکر عزای روز عاشوراییم

 

شادی نکنیم در شب قتل حسین

چون شامل لعن حضرت زهراییم 

 

ضریح حسن

دوباره غصه سالَم شده ضریح حسن

به گریه خواب وصالم شده ضریح حسن

 

ضریح تازۀ عباس دیدنی شده و

تمام فکر و خیالم شده ضریح حسن

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×