دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
پرده‌نشینی

تو نوری و خورشید هم خاکستر توست

پرواز صد جبرئیل در بال و پر توست

 

این آیه‌های مریمِ در حالِ تنزیل

با آبشار رشته‌های معجر توست

بوریا

کاش آن شب همه جا شب می‌شد

خاک گودال مؤدب می‌شد

 

داشت از خون گلوی آقا

لب گودال لبالب می‌شد

نذر

داری عقیله ـ خواهر من ـ گریه می‌کنی؟

آیینه‌ی برابر من گریه می‌کنی

 

از لابه‌لای خیمه دلم تا مدینه رفت

خیلی شبیه مادر من گریه می‌کنی

مهریه مدینه

پیش فرات این همه دریا چه می‌کند؟

این مشک روی شانه‌ی سقّا چه می‌کند؟

 

تنها به خاطر گل روی سکینه است

دریایی التماس به دریاچه می‌کند

 

اذان آب‌ها

به نام آب، به نام فرات نام شما

من آفریده شدم تا کنم سلام شما

 

نوشته‌اند به روی جبین ما دو نفر

شما غلام حسین و منم غلام شما

 

تمام شما

به نام آب، به نام فرات نام شما

من آفریده شدم تا کنم سلام شما

 

نوشته‌اند به روی جبین ما دو نفر

شما غلام حسین و منم غلام شما

 

تصویر پیغمبری

من ناز را در چشم شهلایت کشیدم

پس عالمی را مست و شیدایت کشیدم

 

عیسی بن مریم را کنار جا نمازت

مات نفس‌های مسیحایت کشیدم

مثل غزل

مثل بهار مثل غزل آفریدمت

شعری شدی و با کلماتم خریدمت

 

می‌خواستم ببینم اذان صدات را

امّا چه دیر مثل همیشه رسیدمت

 

عیسای من

گهواره خالی می‌شود با رفتن تو

دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو

 

حتی خدا با ماندنت راضی نمی‌شد

عیسای من قربان بالا رفتن تو

 

امام‌زاده

بالا نشسته است که پیغمبرش کنند

کوچک‌ترین امامِ همین منبرش کنند

 

مثل امام‌زاده‌ی شش ماهه می‌شود

عمّامه‌ی سیاه اگر بر سرش کنند

ارثیۀ آفتاب

بالاترین محله پرواز جاش بود

خورشید از اهالی صبح نگاش بود

 

خال لبش که ارثیه آفتاب‌هاست

یک آسمان ستاره قطبی فداش بود

سیزده حسن

از تنم چند تن درست کنید

بی‌سر و بی‌بدن درست کنید

 

سنگ را بر تنم تراش دهید

تا عقیق یمن درست کنید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×