دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
طلوع آفتاب و نعت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)

سپیده‌دم که ز تأثیر مهر نورانی

سپهر گشت چو گاو سپید پیشانی

 

قلوب تیره قبطیّ شام شد روشن

چو کرد خور، ید و بیضای چور عمرانی

 

فرار کرد شب از پیش روشنایی روز

چنان‌ که اهرمن از قاریان قرآنی

ترکیب‌بند عاشورایی

روان به جانب اصغر، چو تیر حرمله شد

زمانه گفت زمین را که وقت زلزله شد

 

نمود زمزمه‌‌ای بلبلی به یاد گلی

که از شنیدنش، آفاق پُر ز غلغله شد

 

چنان به سلسله شد بسته، عابد بیمار

که خون روانه ز چشم هزار سلسله شد

ترکیب‌بند عاشورایی

 

به نینوا چو سفر کرد، پادشاه حجاز

زمانه گشت چو نی با نوای غم، دم‌ساز

 

چو عشق خوان بلاچید، زد صدای نخست

حسین آمد و بنْشست و دست کرد دراز

ترکیب‌بند عاشورایی

قیامت آمد و نامش، مه محرّم شد

چگونه خون نکنم گریه کاوّل غم شد؟

 

فلک از آهن بیداد، ساخت شمشیری

که قاطع شرف دودمان آدم شد

 

ترکیب‌بند عاشورایی

 

خسرو لب‌تشنگان را گر سر نی، سر نبود

بر سپهر عشق‌بازی، خسرو خاور نبود

 

گر مکافات گلوی خشک و مژگان ترش

دهر بگرفتی، نشان، دیگر ز خشک و تر نبود

ترکیب‌بند عاشورایی

 

گر به حشرت، ای فرات! آرند در پای حساب

حیرتی دارم که زهرا را چه می‌گویی جواب

 

ای رواق آسمان! گر سرنگون گردی، رواست

زآن‌که شد از تیشه‌ی ظلم تو، قصر دین، خراب

 

ترکیب‌بند عاشورایی

 

چون شد آتش مشتعل از خیمه‌گاه اهل بیت

آسمان شد خیمه‌ای از دود آه اهل بیت

 

تا که از داس شهادت شد درو، کِشت حسین

مانْد بر دیوار غم، روی چو کاه اهل بیت

ترکیب‌بند عاشورایی

 

بلبلی با سوز دل بر شاخسار کربلا

گوید آید از محرّم، نوبهار کربلا

 

آن‌که صیدی بود از دام جلالش، نُه فلک

با کمند عشق‌بازی شد شکار کربلا

ترکیب‌بند عاشورایی

بس که از قتل برادر، زینب محزون گریست

قتلگه چشمی شد و بر حال زینب، خون گریست

 

کربلا آهی کشید از دل که نامش شد سحاب

آن سحاب از ماتم لب‌تشنگان، جیحون گریست

 

 

ترکیب‌بند عاشورایی

 

مست صهبای ازل، چون کربلا شد مسکنش

جان به وجد آمد ز شوق وصل ساقی در تنش

 

چون وجودش از می توحید، مالامال بود

شد خدا از شش جهت پیدا به چشم روشنش

 

ترکیب‌بند عاشورایی

چون روان از کعبه سوی کوفه شد سلطان ناس

کعبه در بر کرد از اندوه او، نیلی‌لباس

 

متّفق گشتند از بهر هلاکش با یزید

آسمان کج‌نهاد و روزگار دون‌اساس

 

ظهر عاشورا

 

سر حسین، چو در مجلس شراب رسید

فغان اهل حریمش به آفتاب رسید

 

هنوز خاک عزا، باد می‌کند بر سر

از آن خزان که به گل‌گشت بوتراب رسید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×