دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بار بگشایید

آه! از آن ساعت که سبط مصطفی

گشت وارد بر زمین کربلا

 

پس به یاران کرد رو، سلطان دین

گفت کای یاران! مقام ماست این

 

بار بگشایید، خوش‌منزل‌گهی است

تا به جنّت زین مکان، اندک‌ رهی است

بدران هلال‌وار

در کربلا چو قافلۀ غم گشود بار

از غم هزار قافله آمد در آن دیار

 

آمد هلال ماه عزا، در عزا شدند

بدران آسمان ولایت، هلال‌وار

 

جگر سوختگان

بهرت، ای کرببلا! آمده مهمانی چند

دیده بگشا و ببین، موکب سلطانی چند

 

بر مه و مهر فلک سای سر خود که تو را

داده دادار جهان، نیّر تابانی چند

 

روی بی‌نقاب

چون کاروان عشق، به دشت بلا گذشت

افکنْد بار عشق در آن ‌جا، ز جا گذشت

 

با عشق دید آب و هوایش چو سازگار

منزل نمود و از سر آب و هوا گذشت

 

سالار کاروان، همه کالای عشق را

بنْهاد در میانه، ز هر مدّعا گذشت

بهشت سرخ

اینجا بهشت سرخ بدن‎های بی سر است

اینجا نگارخانۀ گل‎های پرپر است

 

اینجا منا و مشعر و بیت‌الحرام ماست

اینجا حریم قرب شهیدان داور است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×