دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بوی گل

طایر گلزار وحی! کجاست بال و پرت؟ که با سرت سر زدی به نازنین دخترت

ز تندباد خزان شکفته‌تر می‌شوی می‌شنوم هم چنان بوی گل از حنجرت 

زبان حال حضرت زینب (س)

تشنه لبا! به آب مهر تو سرشته شد گلم چون بکَنم دل از تو و چون ز تو مهر بگسلم؟

گرچه بلای دوست را از سر شوق، حاملم «بار فِراق دوستان بس که نشسته بر دلم»

لباس کهنه چه حاجت؟

لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش

مگر که برنکشد خصم بدمنش ز تنش

 

لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستور

تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش

مصحف ورق ورق

ای مصحف ورق ورق، ای روح پیکرم!

آیا تویی برادر من؟ نیست باورم

 

با آنکه در جوار تو یک عمر بوده‌ام

نشناسمت کنون که تو هستی برادرم

به پیشگاه حضرت اباعبدالله الحسین (ع)

خورشید از داغ سرت می‌سوزد این­جا

همراه آه خواهرت می­‌سوزد این­جا

 

افتاده­‌ای بر خاک صحرا غرقه در خون

صد خیمه در دور و برت می­‌سوزد این­جا

بند اول از ترکیب بند محتشم کاشانی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

 

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

آتشم زنید...

پروانه‌ام دوباره مرا آتشم زنید

هر لحظه هر نفس همه جا آتشم زنید

 

پای فرات، علقمه فرقی نمی‌کند

دست شماست تا که کجا آتشم زنید

شعر ایرج میرزا دربارۀ شهادت حضرت علی اکبر (ع)

 

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان

رأفت برند حالت آن داغ دیده را

 

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا

وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

 

شعر ناصر خسرو در مورد آل عبا

بتگر بتی تراشد ورا همی پرستد

زو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین

 

تو چون بتی گزیدی کز شر و رنج آن بت

برکنده گشت و کشته یک رویه  آل یاسین

مثنوی بلند آیت الله وحید خراسانی درباره واقعه عاشورا

روز عاشوراست یا صبح ازل؟ مشرق‌الانوار وجه لم یزل مطلع‌الفجر شب قدر وجود شد برون از پرده هر سِرّی که بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×