دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هشتم محرم؛ جگرم تیر می کشد

 پا بر زمین نکش، جگرم تیر می‌کشد

 ای نور دیده، پلک ترم تیر می‌کشد

 

 گفتم عصای پیری من می‌شوی، نشد

 یاری رسان مرا، کمرم تیر می‌کشد

ششم محرم؛ گزارش

ابر زخمت دوباره بارش کرد

آسمان را دچار لرزش کرد

 

چشمِ در خون نشسته‌ام، قاسم

زخم‌های تو را شمارش کرد

پنجم محرم؛‌ پریشانی

پا برهنه شد و به میدان زد

داد می‌زد عمو رسیدم من

 

دست من هست پس نبُر دیگر

تیغِ زیر گلو... رسیدم من

سوم محرم؛ شبیه مادر...

شناخت چشم تر عمه این حوالی را

شناخت تک تک این قوم لاابالی را

 

چقدر خون جگر خورد مرتضی شب‌ها

ز یادشان ببرد سفره‌های خالی را

دیوار غصه

دیوار غصه بر سرم  آوار  شد حسین

تاریخ رنج فاطمه  تکرار  شد حسین

 

آییـنۀ صــداقت   قلب    تمام   شهر

مجروح تازیانۀ  زنــگار   شد  حسین

هیئت حسینی

گر کربلا  نبود، زمین عزّتی نداشت

دیر و کنشت و صومعه هم، حرمتی نداشت

 

روزی که آدم از غم ارباب گریه کرد

دیگر به باغ‌های جنان رغبتی نداشت

ارث مادر

گوشه‌ای از حرای حجرۀ خویش

نیمه شب‏‌ها، خدا خدا می‌‏کرد

 

طبق رسمی که ارث مادر بود

مردم شهر را دعا می‌کرد

رنگ و بوی زهرا

برای پر زدنت حجم آسمان کم بود

ولی به بال و پر خسته‌ات، توان کم بود

 

شتاب کردی و وا ماند بند نعلینت

چه قدر شوق شهادت! مگر زمان کم بود؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×