دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تفسیر

چه زود آمدنت دیر می‌شود بابا

چه زود دختر تو پیر می‌شود بابا

 

به خوابم آمده گفتی که زود می‌آیی

چه دیر حرف تو تعبیر می‌شود بابا

بلوا

هی نقشه می‌کشند که بَلوا به پا کنند

من را به درد بی‌پدری مبتلا کنند

 

اینها تمام، از پدرت زخم خورده‌اند

پس آمدند از دل خود عقده وا کنند

معراج

ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت

کربلا از من عموی مهربانم را گرفت

 

وقت دلتنگی همیشه او کنارم می‌نشست

بی‌وفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت

شوق وصل

وقتی که آمدی به برم نور دیده‌ام

گفتم که باز هم نکند خواب دیده‌ام

 

بابا منم شکوفۀ سیب سه ساله‌ات

حالا ببین که سرخ و سیاه و رسیده‌ام

ارث پهلوی شکسته...

سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم

که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم

 

چار انگشت که مردانه و نامحرم بود

پلی از درد زده چشم مرا تا گوشم

دیگر برایِ گوش من لالا ضرر دارد

بابا برایم روزها گرما ضرر دارد

شب هم که شد بر زخم ِ من سرما ضرر دارد

 

دنیای من بعد از غروبِ تو برایِ من

یک لحظه هم ماندن در این دنیا ضرر دارد

راهی شوم تا پشت درهای شکسته

از طشت‌های زرنشان می‌­آیم امشب،

از پای لب‌های کبود خیزرانی

تصمیم دارم دردهایم را بگویم،

تا پای جانم با زبان بی‌زبانی

 

پروانه‌­ای روییده روی پلک‌هایم،

تا آسمان نینوا پر می­‌گشایم

تصویرهای مبهمی یادم می‌آید،

از روزهای تا قیامت جاودانی

زهرای سه ساله

اینجا محیط سوز و اشک و آه و ناله است 

اینجا زیارتگاه زهرای سه ساله است

 

اینجا دمشقی‌ها گلی پژمرده دارند 

 در زیر گل مهمان سیلی خورده دارند

دختر قصه

تمام می‌شوم امشب در آخر قصه

بخواب بانوی احساس! دختر قصه!

 

یکی نبود و یکی بود و آن یکی هم رفت

یکی یکی همه رفتند از در قصه

عقیق و ارغوان

و می‌گرید غمش را نیمه جان آهسته ... آهسته

کنار تشت زر با خیزران آهسته ... آهسته

 

دو دست کوچکش بر می‌کشد دیباج را از تشت

نمایان می‌شود ماه نهان آهسته ... آهسته

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×