دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اسباب نجات

 

اسباب نجات کائنات است، حسین

فیاض جمیع ممکنات است، حسین

 

چون کشتی چار موجه شد در شط خون

با آن‌که سفینۀ النجاه است حسین

مهمان فرات

سیراب ز چشمه‌ی حیاتیم همه

مجذوب سفینه النّجاتیم همه

 

با یاد اباالفضل و لب تشنه‌ی او

مهمان شریعه‌ی فراتیم همه

 

دستمو رها نکن تو مشکلات

اگه باغ دل پر از جوونه شد اگه حرفای من عاشقونه شد 

اگه دفتر قصیده‌های دل یه دفعه پر از غزل ترونه شد  

کوتاه سروده
سفینه النجاه من

سوار بی‌شکیب من چه قدر خسته می‌رود

    کجاست دست‌های من که دست‌بسته می‌رود

 

و خیمه‌های سوخته قدم قدم، نفس نفس

 سفینه النجاه من دکل شکسته می‌رود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×