دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
فریاد عاشورا

مظهر صبر خدای حی داور، زینبم! یادگار حیدر و زهرای اطهر، زینبم! فتح کردی شام را سنگر به سنگر، زینبم! آمدی همچون علی از فتح خیبر، زینبم!

 

جویبار قرآن

آن نی که بر آن خشک نیستان می‌خورد

آب از لب جوی لب و دندان می‌خورد

 

لب تشنه ز جویبار قرآن می‌خورد

می‌خورد فراوان و فراوان می‌خورد

 

سفرۀ اکرام

لب تشنه‌ای و از لب نی کام برده‌ای

با کربلا دل از همه ایام برده‌ای

 

آب فرات و آب حیاتند تشنه‌ات

آب بقاء را تو لب جام برده‌ای

با کاروان نیزه (بند چهاردهم)

قربان آن نی یی که دمندش سحر، مدام

قربان آن می‌ یی که دهندش علی الدوام

 

قربان آن پری که رساند تو را به عرش

قربان آن سری که سجودش شود قیام

 

بر فراز تارک تاریخ

بود لبریز از می توحید جامت یا حسین  

تا شهادت ریخت شهد خود به کامت یا حسین

ای که دیدی هر بلا در کربلا، گفتی بلی  

بود سرشار از ولای دوست جامت یا حسین

ماه روی نی

 

ای ماه روی نیزه که جای تو در دل است!

با دست بسته دست‌رسی بر تو مشکل است

 

از ابتدای قافله تا انتهای آن

هشتاد و چار کودک و زن در سلاسل است

خزان گلشن

بر گلشن دین رسید چون موسم دى

شد فصل غم و زمان شادى شد طى

 

تا رفت سر‍ِ‍‍‍ سرّ خدا بر سرِ نى

در ناله شدى زینب کبرى چون نى

 

روز واقعه

در صبح روز حادثه، هرگز محن نداشت

شاهی که جز لباس شهادت به تن نداشت

 

در راستای بینش توحید‌باوران

جز اعتلای حقّ و حقیقت، سخن نداشت

 

 

آمد به یاد

         

آب دیدم، کام عطشان توام آمد به یاد

دیدم آتش، لعل سوزان توام آمد به یاد

 

دوختم بر آسمان پر ستاره، چشم خویش

بر بدن، زخم فراوان توام آمد به یاد

 

داغ اهورایی

 

شور تو را به کشور جان‌ها دمیده‌اند

داغ تو را به بزم جهان‌ها دمیده‌اند

 

سینه به سینه، داغ اهورایی تو را

در جان مردمان زمان‌ها دمیده‌اند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×