دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تصویر پیمبر به زمین افتاده ا­ست

ای باغچه­‌ها که یاس پرپر دارید!

هفتاد و دو پروانۀ بی‌سر دارید

تصویر پیمبر به زمین افتاده ا­ست

این عکس هزار تکه را بردارید!

کوتاه سروده
ما وارث ظهر داغ عاشوراییم

 

ما دلشده‌ایم و داغ بر دل داریم

بلبل صفتیم و باغ در دل داریم

 

ما وارث ظهر داغ عاشوراییم

هفتاد و دو چلچراغ در دل داریم

شیرینی ِ آب فرات از سکه می‌افتد

پر می­‌کشم؛ شعرم به دست باد اگر باشد

مقصد کویر داغ عشق‌آباد اگر باشد

 

در خون گرمت غسل خواهم داد بالم را

پروانۀ افکار من آزاد اگر باشد

ماه را دنبال خود منزل به منزل می‌بری

می‌روی با رفتنت از آسمان دل می‌بری

ماه را دنبال خود منزل به منزل می‌بری

 

از میان خارهای تشنه بار درد را

روی دوش صبر با پای پر از گل می‌بری

شعله‌ور در خون

جنون گل می‌نماید تا بمانی شعله‌ور در خون

گلستانی بگردی در جهانی شعله‌ور در خون

 

زمین و آسمان تا حال می‌لرزند از آن روز

که بر پا کرده‌ای آتشفشانی شعله‌ور در خون

کوتاه سروده
هفتاد و دو لاله

تا خیمه به خون زنند در یاری عشق

دادند صلای سرخِ بیداری عشق

 

در کرب وبلای عاشقان پرپر شد

هفتاد و دو لاله در هواداری عشق

ذوالجناح

خونی که روی یال تو پیداست ذوالجناح خون همیشه جاری مولاست ذوالجناح

یک قطره آفتاب به روی تنت نشست بوی خدا ز یال تو  برخاست ذوالجناح

فن شریف

نذر کردم بروم خوب گم و گور شوم

یک دهه از جلوی چشم خودم دور شوم

 

بروم جانب تفتیده‌ترین تاکستان

مست از جذبۀ هفتاد و دو انگور شوم

خون خدا زد از گلوی آسمان بالا

سرهای بر نی رفته! رفتید از جهان بالا

دنیا چه تاریک است! می‌بینید از آن بالا

 

ما را که در سرهایمان دف می‌زند عصیان

از دار دنیا رفته است ایمانمان بالا

وارث هفتاد و دو خورشید

تو مُهر یقین به روز تردید شدی

مضمون دعای سفرۀ عید شدی

هم منجی کوچه‌های تنهایی یاس

هم وارث هفتاد و دو خورشید شدی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×