دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خطّ فرنگی

نو عروس طبع، هر دم، دلربایی می‏‌کند

از حجاب فکر بکر، او خودنمایی می‏‌کند

 

گاه عاشق می‏‌شود، گه پارسایی می‌‏کند

جان خود را بر گل نرگس، فدایی می‏‌کند

 

شیعه را پاسدار می‌آید

 

باز بوی بهار، عطر نعیم

صحبت کردگار و لطف رحیم

 

باز آهنگ رَبَّناَ اغفرلی

نیتِّ قُربِ آشنای قدیم

مدح امام زمان (عج)
سلامٌ عَلی آلِ یاسین

سلامٌ عَلی آسمان در نگاهت

سلامٌ عَلی نور در سجده­‌گاهت

 

سلامٌ عَلی چشم آن حوض خوشبخت

که یک بار افتاده بر عکس ماهت

 

مسیحی پریشان زلف چلیپایت

و هندو گرفتار خال سیاهت

 

پس حسین دگر به ذاتی تو

ای لسانت لسان پیغمبر

وی بیانت بیان پیغمبر

 

ای زمانت شبیه رستاخیز

در دهانت زبان پیغمبر

به مناسبت آغار ماه رمضان
جز کربلا این دل تمنایی ندارد

ما را در این شب ها تمنا می‌نویسند

مجذوب وصف و وصل لیلا می‌نویسند

 

من قطره‌ای ناچیزم اما مطمئنم

آخر مرا هم پای دریا می‌نویسند

در سینۀ تو روضۀ گودال مانده است

در این بهار چهره دم از گل نمی‌زنیم

با نغمۀ تو خنده به بلبل نمی‌زنیم

 

معراج می‌رویم چو شبنم نه مثل رود

یعنی قدم به خاک تنزل نمی‌زنیم

قرار ما همه تنگ غروب، صحن حسین

دمی که سیر وجودم الی السما می‌شد

تمام صفحۀ شعرم پر از خدا می‌شد

 

گمان کنم خبر از یار می‌رسد امشب

که باب فیض الهی به سینه وا می‌شد

بر لبت ذکر حسین است به هر شام و سحر

 

باز از مَهد امامت خبری می‌آید

خبرِ تازه‌تر از تازه‌تری می‌آید

 

همه گویند به هم بخت جهان وا شده است

این خبر با سند معتبری می‌آید

به روی دوش علمـدار کـربلا، علمش

جمال غیب و شهود است اینکه می‌آید

تمـام رحمت و جود است اینکه می‌آید

 

شعیب و صالح و هود است اینکه می‌آید

عزیـز مصـر وجـود است ایـنکه می‌آید

ای کاش با تو راهی کرب و بلا شدن

 

ابر کرم که نم‌نم باران درست کرد

از این کویر خشک، گلستان درست کرد

 

دل را تجلّیات خداوندی سحر

خانه‌خراب زلف پریشان درست کرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×