دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مثل مادر

دخترم! صبور باش مثل مادرم که بود

شکوه‌ای ز غم نکرد، مخفیانه می‌سرود

 

دست مهربان من گرچه بر سرت نبود

دست‌های عمّه اشک، از دو دیده‌ات زدود

 

 

بابا برایم دعا کن

دیگر شکستن ندارد، بال و پر کوچک من

می‌ترسم از هم بپاشد، این پیکر کوچک من

 

آه ای سر روی زانو، ای ماه آشفته گیسو

دیشب خودت روضه خواندی، بر منبر کوچک من

 

طفل، بابا، آب

دختری ماند مثل گل ز حسین

چهره‌اش باغ، باغِ نسرین بود

جایش آغوش و دامن و بر و دوش

بس که شور آفرین و شیرین بود

بابا ببین شبیه زنی سالخورده‌ام

بابا نگاه پر شررم درد می‌کند

قلب حزین و شعله‌ورم درد می‌کند

 

از بس برای دیدن تو گریه کرده‌ام

چشمان خیس و پلک ترم درد می‌کند

در سوگ حضرت رقیه (س)
گل و پروانه

ملیکه‌ای که سماوات در پناهش بود هزار مرثیه در عمق هر نگاهش بود

قیام کرد علیه خزان چو ابر بهار و قطره قطرۀ چشم ترش سپاهش بود

کوتاه سروده
رسیده جان بر این لب

دو چشمم در دل شب عمه زینب

شد از باران لبالب عمه زینب

 

لب بابا، لب من، شوق بوسه

رسیده جان بر این لب عمه زینب

 

کوتاه سروده
برایم ناله کردی ناله کردی

تو هردم گریه بر این لاله کردی

برایم ناله کردی ناله کردی

 

چه دیدی در نگاه این سه ساله

که یاد از یاس هجده ساله کردی

غیرت الله من خیالت جمع

پیش من نیزه‌ها کم آوردند

به خدا سر نمی‌دهم به کسی

غیرت الله من خیالت جمع

من که معجر نمی‌دهم به کسی

قند و بادام

خواب عاشق به سحر نزدیک است

این پریشان چه قدر نزدیک است

 

خواب دیدم گل سر دارم من

رفت تعبیر پدر نزدیک است

زیر زبان

فریادها چو راه سفرها کشیده‌اند

شب‌ها کشیده‌اند، سحرها کشیده‌اند

 

سنگینی‌ام به قدر دو تا بوسه مانده است

وزن مرا نسیم سحرها کشیده‌اند

ای لاله من نیلوفرم، عمه بنفشه

در سینه‌ام داغی نشسته روی داغی

دارم به دل از لاله‌های داغ باغی

 

با رفتنت شادی هم از دل‌های ما رفت

بعد از فراقت از غم دل کو فراغی؟

برای آمدن عشق جای خالی نیست

نشان دست ضعیفش به هیچ بالی نیست

شکست‌خورده‌تر از ساقه‌اش نهالی نیست

 

به اشک آینۀ او در این شب آبی

قسم که چشمۀ زمزم به این زلالی نیست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×