دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زبان حال امام باقر (ع)
من از غروب دهم زخم بر جگر دارم

دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم

گشوده‌ام پر اگر نیت سفر دارم

 

اگرچه ماه محرم خزان شدم اما

همیشه چند دهه روضه در صفر دارم

راهی به سمت یا علی از باقرالعلوم

باید به فکر قافیه‌های جدید بود

در شهر غمزده به هوای امید بود

 

باید به مثنوی پر و بال عقاب داد

شوری برای خلقت یک انقلاب داد

ﭘﯽ ﺯﯾـﺎﺭﺕ ﻗﺒـﺮﺵ ﻣـﻠﮏ ﺷـﻮﻧﺪ ﺍﻋـﺰﺍﻡ

ﻫﻼ‌ﻝ ﻣﺎه ﺭﺟﺐ! ﻧـﺎﺯ ﮐﻦ ﺑـﻪ ﻣﺎه ﺗﻤﺎﻡ

ﺯ ﯾﺎﺯﺩه ﻣـﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻼ‌ﻡ ﺳﻼ‌ﻡ

 

ﺳﻼ‌ﻡ ﺑﺮ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺗـﻮ ﻣﯽ‌ﺗـﺎﺑﺪ

ﻓﺮﻭﻍ ﺣﺴﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺟﻤﺎﻝ ﭼﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ

 

ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻣﺤـﻤﺪ، ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻋـﻠﯽ

ﮐﺪﺍﻡ ﻣﺎه، ﭼﻨﯿﻨﺶ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ؟

بشکاف این علوم را آقا

مانده یادت به یاد خاطرها

در دل خاطر مسافرها

 

ته این جاده گر به تو وصل است

خوش به حال تمام عابرها

 

زنده کن مرده را به یک جمله

تا که مستت شوند ساحرها

مرا خوانده حق در حریم رجب

وزیده دوباره نسیم رجب

مرا خوانده حق در حریم رجب

 

دلم را هوایی خوبان نمود

خدای رئوف و رحیم رجب

 

خدایا کمک کن که با لطف تو

شوم بهره‌مند از نعیم رجب

وارث بوی بهشت

عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من

پنجمین خورشید تا گل کرد در شب‌های من

 

آیه‌ای نازل شد از سمت بلوغ آسمان

روشنی پاشید بر آیینۀ سیمای من

 

فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق

جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من

رأس ساعت سر

کسی که کودکی‌اش رأس ساعت سر بود

رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود

 

تمام خاطرۀ کودکی این آقا

پر از حضور غریب گلو و خنجر بود

اصل پنجم ایمان

ساحل خیالت را پرسه می‌زند قویی

مانده مات دریاچه، ماه یا پری خویی؟

 

ای عصاره باران، اصل پنجم ایمان

قبله هر طرف باشد مثل کعبه آن سویی

 

جبرئیل و میکائیل مژده بر رجب دادند

در تگرگ و یخبندان با بهار می‌رویی

به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا

حریم سینۀ من در شراره افتاده

در انعکاس نگاهم ستاره افتاده

 

زحجله‌گاه لبم خون تازه می‌ریزد

دگر نفس زدنم در شماره افتاده

 

شکست حجمۀ بغض گلو گرفتۀ من

به یاد خاطره‌هایی دوباره افتاده

یادگاری ز لاله‌های عطش

تو که بر چشم خلق جا داری

نوری و جلوۀ خدا داری

 

نور چشمان حضرت سجاد

ریشه در باغ هل اتی داری

به مناسبت شهادت امام باقر (ع)
غم یک عمر بلا پشت بلا پشت بلا

از گلو نالۀ مرغ سحری افتاده

پی آن ناله دل دربدری افتاده

 

پسری دید که از زینِ به زهر آغشته

گوشۀ حجره دوباره پدری افتاده

تقدیم به امام محمد باقر (ع)
عطر سیب و اقاقیا می‌داد

 

خـــاطراتش قشــنگ و زیبا بود

عطر سیب و اقاقیا می‌داد

روزهای خوشش دگرگون شد

گـــذرش تــا بـه کـــربلا افتــاد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×