دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
با کاروان نیزه (بند اول)

می‌‌آیم از رهی که خطرها در او گم است

از هفت منزلی که سفرها در او گم است

 

از لا به لای آتش و خون جمع کرده‌ام

اوراق مقتلی که خبرها در او گم است

نی نامه

خوشا از دل نم اشکی فشاندن به آبی آتش دل را نشاندن

خوشا زان عشقبازان یاد کردن زبان را زخمه فریاد کردن

دریای عطش (بند ششم)

جاری شو دل شعله ور از خاطرۀ در

از قلب به چشم تر و از اشک، به دفتر

 

با تکّه‌ای از قلب پدر چکّۀ خون کن

تا خاطره‌ای سوخته از سینۀ مادر

 

مگذار که چشمانت آرام بگیرند

خاکستر سوزندۀ پروانه بی‌پر

کجایید ای شهیدان خدایی

کجایید ای شهیدان خدایی

بلاجویان دشت کربلایی

 

کجایید ای سبک روحان عاشق

پرنده‌تر ز مرغان هوایی

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید  بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

 

شید و شفق را چون صدف در آب دیدم  خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم

 

خورشید را بر نیزه؟ آری اینچنین است  خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است

بند اول از ترکیب بند محتشم کاشانی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

 

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

مثنوی بلند آیت الله وحید خراسانی درباره واقعه عاشورا

روز عاشوراست یا صبح ازل؟ مشرق‌الانوار وجه لم یزل مطلع‌الفجر شب قدر وجود شد برون از پرده هر سِرّی که بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×