دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یتیمانه

مردن به زیر پای تو أحلی من العسل

پرپر شدن برای تو أحلی من العسل

 

بی‌شک برای من پدری کرده‌ای ... عمو

آن طعم بوسه‌های تو أحلی من العسل

مثل سقّا

از میان خیمه تا گودال با سر آمده

این برادرزاده که جای برادر آمده

 

کیست این آزاده که پرواز دارد می‌کند

کیست این آزاده، انگار از قفس درآمده

حبّ مادرم

یا غربت لشکرم نجاتت داده

یا گریۀ خواهرم نجاتت داده

 

با آن همه کاری که تو کردی بی‌شک

حب تو به مادرم نجاتت داده

توبه

با اشک و نوا و ماتم و حال عزا

جاری کردی روی لبت «یا زهرا»

 

برگرد که توبه‌ات قبول است، قبول

با اینکه شکسته ای دل زینب را

شب اول

دوباره اشک می‌ریزم به پای ماجرایی سرخ

دوباره یار می‌آید وَ بر دوشش عبایی سرخ

 

دوباره روضه می‌خوانند مردم با صدایی سرخ

که بر پا می‌شود یک بار دیگر کربلایی سرخ

طلای ناب

یک قطعه طلای ناب پیدا کردم

در علقمه آفتاب پیدا کردم

 

هم پارۀ جسم ماه، هم پارۀ دست

هم‌پارۀ مشک آب پیدا کردم

ریشۀ درخت کفر را زبان من برید

وقت عصر بود و جز نگاه تر نداشتم

رفته بودی و جز آه شعله‌ور نداشتم

 

هست توی خاطرات که حرف می‌زدیم و من

جز زبان اشک و چشم نوحه‌گر نداشتم

زهیر

لقمه‌ای نان درون دستانت

خیمه‌ات زیر بارش گرما

غرق فکر معاش و زندگی‌ات

فارغ از فکر خوب و بد حتّی

لیلازاده

تو می‌مانی در این صحرا و فرزندت علی‌اکبر

همان نوری که می‌باشد تماماً مثل پیغمبر

همان ممسوس ذات حق، همان گنجینۀ باور

و لیلا زادۀ زهرا و مجنون زادۀ حیدر

 

قافله

او که دل کشتۀ چشمان سیاهش باشد

می‌رود کوفه ... خدا پشت و پناهش باشد

 

شب غربت شد و اشکم شده جاری از نو

سوزش قلب من از آتش آهش باشد

آغاز شده ...

باشم ای کاش که در حال و هوایت امشب

بشوم ذرۀ خاک کف پایت امشب

 

کاسه در دست گرفتم که گدایت باشم

نظری کن به گدایت به گدایت امشب

عون و محمد

برگرد سمت خیمه‌ها ... تنهای تنها

من بی‌تو خواهم مرد ای آقای تنها

 

آماده کردم هر چه باشد را برایت

آورده‌ام عون و محمد را برایت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×