دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رنگین‌تر

عشق تو در سینه ما از ازل دیرین‌تر است

این مدال مهر از خورشید هم زرین‌تر است

 

می‌شوم فرهاد بر کوه غزل حک می‌کنم

شورتر در شعرهایم از عسل شیرین‌تر است

 

نگین فلک

صدایی آمد از دریا که مردی بر زمین افتاد

و بر رخسار زرد مادری در خیمه چین افتاد

 

زدند آنقدر سویش تیرهای بی‌هوا اما

نیفتاد از نفس تا اینکه مشکش بر زمین افتاد

 

می‌ترسم

از این کوفه از این مردم از این تقدیر می‌ترسم

من از این آسمان تیره و دلگیر می‌ترسم

 

ز دست ناله‌های من شکسته قلب هر سنگی

من از این ناله و دل‌های بی‌تأثیر می‌ترسم

 

مادر ِماه

 

آنقدر از آب خواندی تا دل سنگ آب شد

با نوای روضه‌ات عرش خدا بی تاب شد

 

مادر ماهی و در دریای اشک افتاده‌ای

نه غلط گفتم، که ماه از اشک تو غرقاب شد

هر آنچه بود و هر آنچه که هست می‌بخشد

کریم آنچه بیارد به دست، می‌بخشد

هر آنچه بود و هر آنچه که هست می‌بخشد

 

ز پا فتادی اگر، یا حسن بگو بنگر

چگونه  رتبۀ شاهی به پست می‌بخشد

 

با خود اضافه چادر و معجر بیاورید

دیگر برای پر زدنم پر بیاورید

هفت آسمان برای کبوتر بیاورید

 

غربت توان دیدن من را ربوده است

این خار را ز چشم ترم در بیاورید

به مناسبت شهادت امام علی (ع)
چندی است مانده سفره‌ها بی نان و خرما

 

بی آشنا مانده غریبی بین خلقت

دیگر نمی‌آید صدای پای غربت

 

چندی است مانده سفره‌ها بی نان و خرما

دیگر ندارد کوفه شبگرد محبت

به مناسبت ضربت خوردن امام علی (ع)
وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد

با کوله بار نان، شبِ آخر قیام کرد

مردی که هرچه داشت به کف، وقف عام کرد

 

یک در میان جواب سلامش نمی‌رسید

آن که خدا به هر قدم او سلام کرد

مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد

بانوی صبح هستی و خورشید دیگری

خاتون آب هستی و پاک و مطهری

 

آری به اتنخاب خدا و گواه او

تنها تویی که لایق عشق پیمبری

 

در دامن تو مادر عالم سه ساله شد

شایسته از مقام تو شد شأن مادری

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×