دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند

نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر

از همان لحظه که بر فرق تو شمشیر آمد

 

حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند

 تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد

 

مرحمت مادر

قبله‌ام روى تو و خانۀ تو جاى من است

یاحسین ورد زبان من و لب‌هاى من است

 

مرده آرند به هر مجلس تو ، زنده شود

محفل روضۀ تو وادى سیناى من است

صحبت از شیر شد و رفت دلم کرب وبلا

نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر

از همان لحظه که بر فرقِ تو شمشیر آمد

 

حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند

تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد

 

زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب

زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان

لرزه انداخت ز پا تا به سرم، مهدی جان

 

به لب خشک پدر آب گوارا برسان

که من از سوز عطش شعله‌ورم، مهدی جان

 

السّلام علیک یا مسلم بن عقیل بن ابی‌طالب

                   

ز راهِ آمده از خانۀ خدا برگرد

اگر خودم به تو گفتم بیا، نیا برگرد

 

تو را به حیدر کرّار بگذر از کوفه

برای خاطر خیرالنّسا بیا برگرد

زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
گذشت آب از سرم، اما تو با زینب مدارا کن

خدایا مشکل از کار منِ مشکل‌گشا وا کن

بُوَد درمان من زهرا، مرا مهمان زهرا کن

 

اجل از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی

بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن

زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
به ابالفضل سپردم که کنارت باشد

درد دل‌هام برای تو حسین بسیار است

بسته‌ام بار سفر چشم به راهم یار است

 

خوشی عمر مرا بود به نُه سال فقط

بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است

شام غریبان؛ زبان حال حضرت زینب (سلام الله علیها)

این همه راه دویدم ز پی دلدارم

 به امیدی که در این دشت برادر دارم

 

تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم

فکر همراهی با شمر دهد آزارم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×