غدیر
سمانه دلجو
غدیر روز شور و شعف است و سالیان سال است که سینه به سینه و زبان به زبان روایتش می کنیم.
غدیر روز شور و شعف است و سالیان سال است که سینه به سینه و زبان به زبان روایتش می کنیم.
امشب علی دیگری چشم به جهان گشوده، نه در خانه کعبه که در بیت حسین.
امشب یکبار دیگر بوی محمد پیچیده نه در دامن آمنه که در دامان لیلا.
مولود امشب هم علی است و هم محمد، هم شجاعت حیدری دارد و هم جلوه محمدی.
هم سرور بنیهاشم است و هم سُرور دل حسین.
خوش آمدی علی اکبر حسین!
حالا با پایی خون آلود، به امام (ع) میگفت که دوستتان دارم، به خدا محبت شما باعث شده این راه طولانی را تحمل کنم...
شاعر قلمبهدست گرفت که شعری بگوید.
شاید بهتر باشد بگویم خواست شعری بسازد.
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت / زادگاهش برهوت عربستان باشد
اما از همه میشنوم که تمام شد آن روزها، باید با پرچمهای سیاه خداحافظی کنی !
بگذار روزها و ماهها و فصلها بیایند و بروند.....
میشود که ما زنده باشیم تا محرم سال آینده؟! میشود؟!
مولا جان میشود هر صبح وشام که به یاد جد غریبتان اشک میریزید برای ما غافلان نیز روضهای بخوانید تا اشک ما نیز جاری شود؟!
امسال از این قافله جاماندهایم. این قافله که هزار و اندی سال است خاطرات آنروزها را زنده میکند.
هر قدرهم تصور کنیم .... امسال همسفر پسر فاطمه نشدیم!
چه اجابت نزدیکی و چه وعده صادقی! که گفته بودند بهشت بر زائر این سفر واجب میشود. من پا به پای بهشت راه میروم تا جنه الله فی ارضه...
اما به درب صحن که رسیدی پیش از آنکه اشکهایت را پاک کنی دعا کن برای آن بازمانده از نسل عاشورا که شاید پای تک تک عمودها گریسته است... .
فکر کن در مسیر 80 کیلومتری، بین بیست میلیون زائر، دو نفر دنبال هم بگردند.
دو نفر که هیچ نام و نشانی از هم ندارند.
پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.
×