مشخصات شعر

پی‌خجسته

از ذوالجناح، اهل حرم گشته شاه‌جو

از باد جُسته ز‌آن گل بر باد رفته، بو

 

هر یک به دور مرکب و جویای راکبش

وز روی و موی، گَرد برُفتش ز روی و مو

 

آن گفتی: ای گسسته‌عنان! صاحبت کجاست؟

این گفتی: ای خجسته‌قدم! راکب تو کو؟

 

ای صرصر! آن نهال ریاض رسول را

افکنده‌ای ز پا به چه دشت و کدام سو؟

 

زینب به شست‌و‌شوی شدش ز آب دیدگان

از بعد شست‌وشوی درآمد به جست‌وجو

 

ای مرکب! ار تو را خبری هست هولناک

ز‌آن شه به شاه‌زاده‌ی رنجور او، مگو

 

آن جسم ناز‌پرورِ صد‌چاک او کجاست؟

تا زخم او ز سوزن مژگان کنم رفو

 

ماهی که بدرِ مطلعِ زین تواَش، طلوع

تا در کدام گوشه ز آفاق شد فرو؟

 

ای پی‌خجسته! راکب خود را چه کرده‌ای؟

کز زینِ واژگونِ تو پیداست، حال او

 

جز چشمه‌سارِ خنجر و جز جویبارِ تیغ

آبی به او رسید کز او تر کند گلو؟

 

پی‌خجسته

از ذوالجناح، اهل حرم گشته شاه‌جو

از باد جُسته ز‌آن گل بر باد رفته، بو

 

هر یک به دور مرکب و جویای راکبش

وز روی و موی، گَرد برُفتش ز روی و مو

 

آن گفتی: ای گسسته‌عنان! صاحبت کجاست؟

این گفتی: ای خجسته‌قدم! راکب تو کو؟

 

ای صرصر! آن نهال ریاض رسول را

افکنده‌ای ز پا به چه دشت و کدام سو؟

 

زینب به شست‌و‌شوی شدش ز آب دیدگان

از بعد شست‌وشوی درآمد به جست‌وجو

 

ای مرکب! ار تو را خبری هست هولناک

ز‌آن شه به شاه‌زاده‌ی رنجور او، مگو

 

آن جسم ناز‌پرورِ صد‌چاک او کجاست؟

تا زخم او ز سوزن مژگان کنم رفو

 

ماهی که بدرِ مطلعِ زین تواَش، طلوع

تا در کدام گوشه ز آفاق شد فرو؟

 

ای پی‌خجسته! راکب خود را چه کرده‌ای؟

کز زینِ واژگونِ تو پیداست، حال او

 

جز چشمه‌سارِ خنجر و جز جویبارِ تیغ

آبی به او رسید کز او تر کند گلو؟

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×