مشخصات شعر

سیف بن الحرث و مالک بن عبدالله جابرى

سلام باد به سیف بن حرث همْدانى!

 که داشت شور جوانىّ و نور یزدانى

 

وى و برادر او مالک بن عبدالله

 به کربلا چو نمودند عزم قربانى،

 

به گریه دامن مولاى خویش بگرفتند

 به مقدمش بنهادند روى نورانى

 

حسین، مژده ی رحمت بر آن دو داده و گفت

 که باد اجر شما با خداى سبحانى!

 

پس آن دو عازم میدان شدند تا سازند

 ز جان و دل ز حریم خدا نگهبانى

 

به افتخار شهادت رسیده و رفتند

 به سوى عالم باقى ز عالم فانى

 

به لحظه‌اى که بگفتند این جهان، بدرود

سلام کرده و مولا جوابشان فرمود

سیف بن الحرث و مالک بن عبدالله جابرى

سلام باد به سیف بن حرث همْدانى!

 که داشت شور جوانىّ و نور یزدانى

 

وى و برادر او مالک بن عبدالله

 به کربلا چو نمودند عزم قربانى،

 

به گریه دامن مولاى خویش بگرفتند

 به مقدمش بنهادند روى نورانى

 

حسین، مژده ی رحمت بر آن دو داده و گفت

 که باد اجر شما با خداى سبحانى!

 

پس آن دو عازم میدان شدند تا سازند

 ز جان و دل ز حریم خدا نگهبانى

 

به افتخار شهادت رسیده و رفتند

 به سوى عالم باقى ز عالم فانى

 

به لحظه‌اى که بگفتند این جهان، بدرود

سلام کرده و مولا جوابشان فرمود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×