مشخصات شعر

بند ششم

تا بُوَد شمع بر هوا، محتاج

 تا بُوَد درد بر دوا، محتاج،

 

آن چنانى که ماهى و مرغند

هر دو بر آب و بر هوا، محتاج،

 

بر تو، اى آفتاب هستى‌بخش!

همه ذرّات ماسوا، محتاج

 

تو ولىّ خدایى و هستند

 به تو از غیر و آشنا، محتاج

 

خلق، عبد تو و تو عبد اله

 همه بر تو، تو بر خدا، محتاج

 

نه همین ما نیازمند توایم

 به تو بودند انبیا، محتاج

 

پور آزر که با ملائک گفت

 نیستم جز به کبریا، محتاج،

 

با ولاى تو رفت در آتش

 که ز جان بود بر شما، محتاج

 

کار تو معجزه است و معجزه‌ات

 نه چو موسی است بر عصا، محتاج

 

به خدا! کشته‌ی محبّت تو

 نیست بر چشمه‌ی بقا، محتاج

 

نامید از کرم مکن ما را

 اى تو حاجت‌پذیر و ما محتاج!

 

خوانم این شعر تا دعا گویى

 هستم از آن که بر دعا، محتاج:

 

میوه‌ی باغ سرمدی است حسین

گل سرخ محمّدی است حسین

 

 

بند ششم

تا بُوَد شمع بر هوا، محتاج

 تا بُوَد درد بر دوا، محتاج،

 

آن چنانى که ماهى و مرغند

هر دو بر آب و بر هوا، محتاج،

 

بر تو، اى آفتاب هستى‌بخش!

همه ذرّات ماسوا، محتاج

 

تو ولىّ خدایى و هستند

 به تو از غیر و آشنا، محتاج

 

خلق، عبد تو و تو عبد اله

 همه بر تو، تو بر خدا، محتاج

 

نه همین ما نیازمند توایم

 به تو بودند انبیا، محتاج

 

پور آزر که با ملائک گفت

 نیستم جز به کبریا، محتاج،

 

با ولاى تو رفت در آتش

 که ز جان بود بر شما، محتاج

 

کار تو معجزه است و معجزه‌ات

 نه چو موسی است بر عصا، محتاج

 

به خدا! کشته‌ی محبّت تو

 نیست بر چشمه‌ی بقا، محتاج

 

نامید از کرم مکن ما را

 اى تو حاجت‌پذیر و ما محتاج!

 

خوانم این شعر تا دعا گویى

 هستم از آن که بر دعا، محتاج:

 

میوه‌ی باغ سرمدی است حسین

گل سرخ محمّدی است حسین

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×