مشخصات شعر

عرش فتاده از فرس

کاش کمی صرف خدا می‌‌شدم

از همه جز خدا، جدا می‌‌شدم

 

کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»

علیه نفس خویش پا می‌‌شدم

 

کاش خلاصی ز خودم داشتم

شبیه مخلصین سوا می‌‌شدم

 

کاش نبودم گرهی بر گره

به مؤمنین گره‌گشا می‌‌شدم

 

کاش به مصداق «فاما الیتیم»

در دل یک یتیم، جا می‌‌شدم

 

کاش به درددل یک دردمند

به سهم خود کمی دوا می‌‌شدم

 

کاش در این هیئت دنیا، فقط

گریه‌کن آل عبا می‌‌شدم

 

کاش که می‌‌شد بروم مشهد و

زائر حضرت رضا می‌‌شدم

 

بعد به یک روضۀ «یابن الشبیب»

مسافر کرببلا می‌‌شدم

 

تشنه لب کرببلا، یا حسین

ذبیح دست اشقیا، یا حسین

 

عرش فتاده از فرس، صبر کن

شاه فتاده از نفس صبر کن

 

به پیکرت دوباره جان می‌‌رسد

خواهر تو دوان دوان می‌‌رسد

 

شمر ز تو خواسته سر، وای وای

زیر و رویت کرده دگر، وای وای

 

نیزۀ او نشسته در گردنت

چه بد، سرت بریده شد از تنت

 

عرش فتاده از فرس

کاش کمی صرف خدا می‌‌شدم

از همه جز خدا، جدا می‌‌شدم

 

کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»

علیه نفس خویش پا می‌‌شدم

 

کاش خلاصی ز خودم داشتم

شبیه مخلصین سوا می‌‌شدم

 

کاش نبودم گرهی بر گره

به مؤمنین گره‌گشا می‌‌شدم

 

کاش به مصداق «فاما الیتیم»

در دل یک یتیم، جا می‌‌شدم

 

کاش به درددل یک دردمند

به سهم خود کمی دوا می‌‌شدم

 

کاش در این هیئت دنیا، فقط

گریه‌کن آل عبا می‌‌شدم

 

کاش که می‌‌شد بروم مشهد و

زائر حضرت رضا می‌‌شدم

 

بعد به یک روضۀ «یابن الشبیب»

مسافر کرببلا می‌‌شدم

 

تشنه لب کرببلا، یا حسین

ذبیح دست اشقیا، یا حسین

 

عرش فتاده از فرس، صبر کن

شاه فتاده از نفس صبر کن

 

به پیکرت دوباره جان می‌‌رسد

خواهر تو دوان دوان می‌‌رسد

 

شمر ز تو خواسته سر، وای وای

زیر و رویت کرده دگر، وای وای

 

نیزۀ او نشسته در گردنت

چه بد، سرت بریده شد از تنت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×