مشخصات شعر

به حجره روضۀ عطشان کربلا داری

تویی که جود و عطا بر امام‌ها داری

چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟

 

جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی

غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری

 

اگر که زهر زمینت زده است، می‌دانم

به سینه مثل حسن داغ کوچه را داری

 

صدای هلهله و رقص و پایکوبی‌ها

نمی‌گذاشت بگویی به دل چه‌ها داری

 

شرار زهر لبت را چقدر خشکانده!

به حجره روضۀ عطشان کربلا داری

 

تنت رها شده است پشت بام خانه، بناست

سه روز روضۀ ارباب را به پا داری

 

سلام‌ ای تن بی سر، سر بدون بدن

چرا درون تنور و به نیزه جا داری؟

 

تو روی نیزه حواست به عمه‌ها بوده

تو سایه بر سر بی سایبان ما داری

 

به حجره روضۀ عطشان کربلا داری

تویی که جود و عطا بر امام‌ها داری

چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟

 

جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی

غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری

 

اگر که زهر زمینت زده است، می‌دانم

به سینه مثل حسن داغ کوچه را داری

 

صدای هلهله و رقص و پایکوبی‌ها

نمی‌گذاشت بگویی به دل چه‌ها داری

 

شرار زهر لبت را چقدر خشکانده!

به حجره روضۀ عطشان کربلا داری

 

تنت رها شده است پشت بام خانه، بناست

سه روز روضۀ ارباب را به پا داری

 

سلام‌ ای تن بی سر، سر بدون بدن

چرا درون تنور و به نیزه جا داری؟

 

تو روی نیزه حواست به عمه‌ها بوده

تو سایه بر سر بی سایبان ما داری

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×