مشخصات شعر

حماسۀ توفان نوح

 

بی دوست، گرچه دل به جهان، من نداشتم  

از کوی عشق، طاقت رفتن نداشتم


در گلشنی که سوخته بود از تب خزان  

غیر از گلاب اشک به دامن نداشتم


مهتاب پشت ابر نهان بود و می‌گریست  

هم او نداشت آینه، هم من نداشتم


آتش گرفته بودم و بین دو نهر آب  

تصویری از طراوت گلشن نداشتم


در چشم من، حماسۀ توفان نوح بود  

کاری به کار ابر سترون نداشتم


در گلشن همیشه بهار محمدی  

نسرین و یاس و لاله و لادن نداشتم


وقت نماز شام غریبان عشق بود  

دور و برم، ستارۀ روشن نداشتم


آتش به جان گرفته تر از شمع، سوختم  

پروانه‌وار رخصت شیون نداشتم


جانم به لب رسید خدا را و، زیر لب  

غیر از دعای ندبه و جوشن نداشتم


بر سینه‌ام نشانۀ صد داغ تازه بود  

حاجت به تازیانۀ دشمن نداشتم


در خاطرم، هوای سفر، تا مدینه بود  

واحسرتا که بال پریدن نداشتم


من باغ را به اشک، به باران سپردم
پروانه را به خاطر یاران سپردم

 

حماسۀ توفان نوح

 

بی دوست، گرچه دل به جهان، من نداشتم  

از کوی عشق، طاقت رفتن نداشتم


در گلشنی که سوخته بود از تب خزان  

غیر از گلاب اشک به دامن نداشتم


مهتاب پشت ابر نهان بود و می‌گریست  

هم او نداشت آینه، هم من نداشتم


آتش گرفته بودم و بین دو نهر آب  

تصویری از طراوت گلشن نداشتم


در چشم من، حماسۀ توفان نوح بود  

کاری به کار ابر سترون نداشتم


در گلشن همیشه بهار محمدی  

نسرین و یاس و لاله و لادن نداشتم


وقت نماز شام غریبان عشق بود  

دور و برم، ستارۀ روشن نداشتم


آتش به جان گرفته تر از شمع، سوختم  

پروانه‌وار رخصت شیون نداشتم


جانم به لب رسید خدا را و، زیر لب  

غیر از دعای ندبه و جوشن نداشتم


بر سینه‌ام نشانۀ صد داغ تازه بود  

حاجت به تازیانۀ دشمن نداشتم


در خاطرم، هوای سفر، تا مدینه بود  

واحسرتا که بال پریدن نداشتم


من باغ را به اشک، به باران سپردم
پروانه را به خاطر یاران سپردم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×