مشخصات شعر

کربلا! ای نهایت عرفان

 

کربلا!‌ ای دریچۀ توحید  

آینه در برابر خورشید


ای ستاره، ستارۀ ازلی  

آفتاب همیشه لم یزلی


کربلا!‌ ای رهاترین فریاد  

عاشقان را تو، ناکجا آباد


ای صدای همیشه در پژواک  

از زمین تا فراسوی افلاک


کربلا،! ای نهایت عرفان  

معنی عاشقانۀ انسان


ای هبوط فرشتگان، در تو  

عشق را تا همیشه جان در تو


کعبۀ آسمانی ملکوت  

قبله‌گاه اهالی جبروت


می‌وزد عاشقانه در تو نسیم  

زائر تو مسیح و نوح و کلیم


کربلا!‌ای شمیم شورانگیز  

گل سرخ بهار در پاییز


چشمه‌ها در کویر جوشانده  

خویش را از بهار پوشانده


لاله‌های شکفتنی داری  

رازهای نگفتنی داری


خاک تو بوی آسمان دارد  

عطر گل، عطر ارغوان دارد


شعر پر استعاره داری تو  

آسمانی ستاره داری تو


جای جای تو مرقد شهداست  

گل سرخ بهاره داری تو


تیر خورده کبوتری زخمی  

از گلو پاره پاره داری تو


شرحه شرحه شهید عاشورا  

بحر خون، بی کناره داری تو


تن با سنگ ریزه‌ها یکسان  

زیر سم سواره داری تو


با ستم، سنگ و تیر باراندند  

بارها بر جنازه‌ها راندند


عاشقی، سخت امتحان می‌داد  

عاشقانه به عشق جان می‌داد


زخم‌هایش اگر چه کثرت داشت  

نفسش عطر باغ وحدت داشت


هر نفس خون زخم‌ها جاری  

تربت قتلگاه، گلناری


از کمان‌ها، خدنگ می‌آمد  

لحظه لحظه، سنگ می‌آمد


بر و دوشش ز نیزه‌ها خسته  

آینه ریز ریز، بشکسته


قتلگه تربتی الهی داشت  

آینه صورتی الهی داشت


آن همایی که بر سر فلک پر زد  

پر زخمی به عرش داور زد


آسمان را به زیر پا بگذاشت  

بیرق عاشقی به عرش افراشت


زخم‌ها‌یش هنوز تازه‌ترند
دردها شعله‌ای گدازه‌ترند

 

کربلا! ای نهایت عرفان

 

کربلا!‌ ای دریچۀ توحید  

آینه در برابر خورشید


ای ستاره، ستارۀ ازلی  

آفتاب همیشه لم یزلی


کربلا!‌ ای رهاترین فریاد  

عاشقان را تو، ناکجا آباد


ای صدای همیشه در پژواک  

از زمین تا فراسوی افلاک


کربلا،! ای نهایت عرفان  

معنی عاشقانۀ انسان


ای هبوط فرشتگان، در تو  

عشق را تا همیشه جان در تو


کعبۀ آسمانی ملکوت  

قبله‌گاه اهالی جبروت


می‌وزد عاشقانه در تو نسیم  

زائر تو مسیح و نوح و کلیم


کربلا!‌ای شمیم شورانگیز  

گل سرخ بهار در پاییز


چشمه‌ها در کویر جوشانده  

خویش را از بهار پوشانده


لاله‌های شکفتنی داری  

رازهای نگفتنی داری


خاک تو بوی آسمان دارد  

عطر گل، عطر ارغوان دارد


شعر پر استعاره داری تو  

آسمانی ستاره داری تو


جای جای تو مرقد شهداست  

گل سرخ بهاره داری تو


تیر خورده کبوتری زخمی  

از گلو پاره پاره داری تو


شرحه شرحه شهید عاشورا  

بحر خون، بی کناره داری تو


تن با سنگ ریزه‌ها یکسان  

زیر سم سواره داری تو


با ستم، سنگ و تیر باراندند  

بارها بر جنازه‌ها راندند


عاشقی، سخت امتحان می‌داد  

عاشقانه به عشق جان می‌داد


زخم‌هایش اگر چه کثرت داشت  

نفسش عطر باغ وحدت داشت


هر نفس خون زخم‌ها جاری  

تربت قتلگاه، گلناری


از کمان‌ها، خدنگ می‌آمد  

لحظه لحظه، سنگ می‌آمد


بر و دوشش ز نیزه‌ها خسته  

آینه ریز ریز، بشکسته


قتلگه تربتی الهی داشت  

آینه صورتی الهی داشت


آن همایی که بر سر فلک پر زد  

پر زخمی به عرش داور زد


آسمان را به زیر پا بگذاشت  

بیرق عاشقی به عرش افراشت


زخم‌ها‌یش هنوز تازه‌ترند
دردها شعله‌ای گدازه‌ترند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×