مشخصات شعر

زمزمۀ یاسین

 

آسمان در شرف صاعقه‌ای خونین بود  

نفس باد پر از زمزمۀ یاسین بود


چه بلایی به سر آینه‌ها می‌آمد  

که چهل روز و چهل شب، دلشان پرچین بود


غم این طایفه را، هیچ کسی درک نکرد  

غم این طایفه، بر دوش فلک سنگین بود


عصب ترد گیاهان، به جنون می‌پیوست  

بر لب دشت، فقط زمزمۀ آمین بود


تن خورشید، به پابوس محرم می‌رفت  

روز، هر چند به پایان خودش بدبین بود


آب، زیر علم مشک، ترک برمی‌داشت  

همۀ فلسفۀ عشق و وفا در این بود


نای نی، تلخ ترین مرثیه را می‌نوشید
گر چه در کام حسین بن علی شیرین بود

 

زمزمۀ یاسین

 

آسمان در شرف صاعقه‌ای خونین بود  

نفس باد پر از زمزمۀ یاسین بود


چه بلایی به سر آینه‌ها می‌آمد  

که چهل روز و چهل شب، دلشان پرچین بود


غم این طایفه را، هیچ کسی درک نکرد  

غم این طایفه، بر دوش فلک سنگین بود


عصب ترد گیاهان، به جنون می‌پیوست  

بر لب دشت، فقط زمزمۀ آمین بود


تن خورشید، به پابوس محرم می‌رفت  

روز، هر چند به پایان خودش بدبین بود


آب، زیر علم مشک، ترک برمی‌داشت  

همۀ فلسفۀ عشق و وفا در این بود


نای نی، تلخ ترین مرثیه را می‌نوشید
گر چه در کام حسین بن علی شیرین بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×