مشخصات شعر

ذکر عطش

اى حسین! اى که ز داغت در و دیوار گریست!

 هر دل زنده و هر دیده‌ی بیدار گریست

 

انبیا را همه دل سوخت به مظلومى تو

 اولیا را همگى دیده و دل، زار گریست

 

در دل نوح، غم تشنگی‌ات توفان کرد

 که به توفان زد و چون موج گران‌بار گریست

 

گفت چون واقعه‌ی کرببلا را جبریل

 فاطمه ناله زد و احمد مختار گریست

 

دید در خواب تو را چون به دل لجّهی خون

 با دلى غرقه به خون، حیدر کرّار گریست

 

بود ذکر عطشت پیش‌تر از خلقت آب

 اى که ابر از غم تو بر سر کهسار گریست!

 

پیش دریا چو نظر کرد به حالت عبّاس

 خون دل در عوض اشک، علم‌دار گریست

 

گر چه از تاب تب و سوز عطش، اشک نداشت

 از غم بى‌کسی‌ات نرگس بیمار گریست

 

بر زمین مانْد تنت، ثابت و سیّار، سرت

 هم به سر، هم به تنت، ثابت و سیّار گریست

 

از همه بیش «مؤیّد»! دل زینب می‌سوخت

که چو شمعى که بگرید به شب تار گریست

 

 

ذکر عطش

اى حسین! اى که ز داغت در و دیوار گریست!

 هر دل زنده و هر دیده‌ی بیدار گریست

 

انبیا را همه دل سوخت به مظلومى تو

 اولیا را همگى دیده و دل، زار گریست

 

در دل نوح، غم تشنگی‌ات توفان کرد

 که به توفان زد و چون موج گران‌بار گریست

 

گفت چون واقعه‌ی کرببلا را جبریل

 فاطمه ناله زد و احمد مختار گریست

 

دید در خواب تو را چون به دل لجّهی خون

 با دلى غرقه به خون، حیدر کرّار گریست

 

بود ذکر عطشت پیش‌تر از خلقت آب

 اى که ابر از غم تو بر سر کهسار گریست!

 

پیش دریا چو نظر کرد به حالت عبّاس

 خون دل در عوض اشک، علم‌دار گریست

 

گر چه از تاب تب و سوز عطش، اشک نداشت

 از غم بى‌کسی‌ات نرگس بیمار گریست

 

بر زمین مانْد تنت، ثابت و سیّار، سرت

 هم به سر، هم به تنت، ثابت و سیّار گریست

 

از همه بیش «مؤیّد»! دل زینب می‌سوخت

که چو شمعى که بگرید به شب تار گریست

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×