مشخصات شعر

ارباب تشنه است

دیدم شبی به خواب که ارباب تشنه است

گفتم به اضطراب که ارباب تشنه است

 

دریا! بکن خروش و بزن موج تا خیام

خورشید! کم‌ بتاب که ارباب تشنه است

 

تا شب رسیده، کم شود از التهاب روز

ای چرخ! کن شتاب که ارباب تشنه است

 

در عرش و فرش، جنّ و بشر، قدسی و ملک

افتاده انقلاب که ارباب تشنه است

 

ای کاش تا ز دود دل تشنه‌ی حسین

دریا شود سراب! که ارباب تشنه است

 

جان‌ها شود گداخته در آتش بلادل‌ها شود

 کباب که ارباب تشنه است

 

یا رب! که از شرار دل و اشک تشنگانبادا

جهان خراب! که ارباب تشنه است

 

عبّاس! ای علم‌زده در ساحل فرات!

از کف بریز آب که ارباب تشنه است

 

با اشک دیده، اصغر بی‌شیر خویش را

سیراب کن رباب! که ارباب تشنه است

 

تنها نه سنگ‌ها دلشان بر حسین سوخت

خون گشت قلب آب که ارباب تشنه است

 

از قطره قطره آب فرات ار شود سؤال

می‌آید این جواب که «ارباب تشنه است»

ارباب تشنه است

دیدم شبی به خواب که ارباب تشنه است

گفتم به اضطراب که ارباب تشنه است

 

دریا! بکن خروش و بزن موج تا خیام

خورشید! کم‌ بتاب که ارباب تشنه است

 

تا شب رسیده، کم شود از التهاب روز

ای چرخ! کن شتاب که ارباب تشنه است

 

در عرش و فرش، جنّ و بشر، قدسی و ملک

افتاده انقلاب که ارباب تشنه است

 

ای کاش تا ز دود دل تشنه‌ی حسین

دریا شود سراب! که ارباب تشنه است

 

جان‌ها شود گداخته در آتش بلادل‌ها شود

 کباب که ارباب تشنه است

 

یا رب! که از شرار دل و اشک تشنگانبادا

جهان خراب! که ارباب تشنه است

 

عبّاس! ای علم‌زده در ساحل فرات!

از کف بریز آب که ارباب تشنه است

 

با اشک دیده، اصغر بی‌شیر خویش را

سیراب کن رباب! که ارباب تشنه است

 

تنها نه سنگ‌ها دلشان بر حسین سوخت

خون گشت قلب آب که ارباب تشنه است

 

از قطره قطره آب فرات ار شود سؤال

می‌آید این جواب که «ارباب تشنه است»

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×