مشخصات شعر

کربلایم نمی‌بری؟

روسیاه آمدم، فقیر توام

تشنۀ جامی ‌از غدیر توام

 

در دو عالم شریف و محترمم

تا زمانی که من حقیر توام

 

بین این زائران ز فرط گناه

زائر پست و سر به زیر توام

 

این همه راه آمدم آقا

که بگویم فقط اسیر توام

 

جامعه خوانده‌ام میان حرم

تا ببینی که مستجیر توام

 

مستم و دائم از تو می‌خوانم

مبتلای توام رضا جانم

 

سایه‌ات بر سرم، خدا را شکر

شده‌ام محترم، خدا را شکر

 

من گدای قدیمی ‌حرمم

شده‌ای سرورم، خدا را شکر

 

همۀ خانواده‌ام شده‌اند

نوکر این حرم، خدا را شکر

 

کفتر جلد گنبدت هستم

دور تو می‌پرم، خدا را شکر

 

مستمندم، اسیر خوان توام

سائلم، نوکرم، خدا را شکر

 

هرچه دارم فقط برای شماست

صدفم، درّ من ولای شماست

 

جان به قربان روی جانان است

وطن اصلی‌ام خراسان است

 

آمدی روی عرش حک کردند

که رضا پادشاه ایران است

 

بی شما من کویری و پستم

با شما این دلم گلستان است

 

گر بد و عاصی‌ام، کنار توام

چون سگی که کنار سلطان است

 

بر گدایت بیا نگاهی کن

که کرم عادت کریمان است

 

آمدی آبروی ذی القعده

نان ما دست توست هر وعده

 

خوش به حالم، چه دلبری دارم

در دل خود چه گوهری دارم

 

نوکرت هستم و به گردن خود

طوق زیبای نوکری دارم

 

بندۀ عاصی و بدی داری

چه امامی، ‌چه سروری دارم

 

چشم خیس مرا نگاهی کن

کربلایم نمی‌بری؟ دارم

 

از فراقش عجیب می‌سوزم

از غمش دیدۀ تری دارم

 

به جوادت قسم بیا آقا

نوکرت را ببر به کرببلا

 

کربلایم نمی‌بری؟

روسیاه آمدم، فقیر توام

تشنۀ جامی ‌از غدیر توام

 

در دو عالم شریف و محترمم

تا زمانی که من حقیر توام

 

بین این زائران ز فرط گناه

زائر پست و سر به زیر توام

 

این همه راه آمدم آقا

که بگویم فقط اسیر توام

 

جامعه خوانده‌ام میان حرم

تا ببینی که مستجیر توام

 

مستم و دائم از تو می‌خوانم

مبتلای توام رضا جانم

 

سایه‌ات بر سرم، خدا را شکر

شده‌ام محترم، خدا را شکر

 

من گدای قدیمی ‌حرمم

شده‌ای سرورم، خدا را شکر

 

همۀ خانواده‌ام شده‌اند

نوکر این حرم، خدا را شکر

 

کفتر جلد گنبدت هستم

دور تو می‌پرم، خدا را شکر

 

مستمندم، اسیر خوان توام

سائلم، نوکرم، خدا را شکر

 

هرچه دارم فقط برای شماست

صدفم، درّ من ولای شماست

 

جان به قربان روی جانان است

وطن اصلی‌ام خراسان است

 

آمدی روی عرش حک کردند

که رضا پادشاه ایران است

 

بی شما من کویری و پستم

با شما این دلم گلستان است

 

گر بد و عاصی‌ام، کنار توام

چون سگی که کنار سلطان است

 

بر گدایت بیا نگاهی کن

که کرم عادت کریمان است

 

آمدی آبروی ذی القعده

نان ما دست توست هر وعده

 

خوش به حالم، چه دلبری دارم

در دل خود چه گوهری دارم

 

نوکرت هستم و به گردن خود

طوق زیبای نوکری دارم

 

بندۀ عاصی و بدی داری

چه امامی، ‌چه سروری دارم

 

چشم خیس مرا نگاهی کن

کربلایم نمی‌بری؟ دارم

 

از فراقش عجیب می‌سوزم

از غمش دیدۀ تری دارم

 

به جوادت قسم بیا آقا

نوکرت را ببر به کرببلا

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×