مشخصات شعر

برات کربلا

نگاهم کن! دلم یک خلوت جانانه می‌خواهد

کبوتروار آمد روی گنبد!‌ دانه می‌خواهد

 

عطش دارم! تو در جریانی و دیری است می‌دانی

دلم یک جرعه از دریای سقاخانه می‌خواهد

 

ضمانت کردی و از دست‌های مهربان تو

برای بستن پیمان، دلم پیمانه می‌خواهد

 

فدای آن گلایل‌های بالای ضریحت که

ملائک پرور است و دور خود پروانه می‌خواهد

 

گدا آداب درباری نمی‌داند، فقط از تو

سلامی مهربان و کاملاً شاهانه می‌خواهد

 

سر از دیوار گوهرشاد عمری برنمی‌دارم

که غم‌های وسیع و بی شمارم شانه می‌خواهد

 

به گنبد عادتم دادی کنار صحن آزادی

کبوتر بچه‌ات را رد نکن که لانه می‌خواهد

 

به دعوتنامه محتاجم، نگاهم خیره مانده ست و

برات کربلا از دست صاحب خانه می‌خواهد

 

برات کربلا

نگاهم کن! دلم یک خلوت جانانه می‌خواهد

کبوتروار آمد روی گنبد!‌ دانه می‌خواهد

 

عطش دارم! تو در جریانی و دیری است می‌دانی

دلم یک جرعه از دریای سقاخانه می‌خواهد

 

ضمانت کردی و از دست‌های مهربان تو

برای بستن پیمان، دلم پیمانه می‌خواهد

 

فدای آن گلایل‌های بالای ضریحت که

ملائک پرور است و دور خود پروانه می‌خواهد

 

گدا آداب درباری نمی‌داند، فقط از تو

سلامی مهربان و کاملاً شاهانه می‌خواهد

 

سر از دیوار گوهرشاد عمری برنمی‌دارم

که غم‌های وسیع و بی شمارم شانه می‌خواهد

 

به گنبد عادتم دادی کنار صحن آزادی

کبوتر بچه‌ات را رد نکن که لانه می‌خواهد

 

به دعوتنامه محتاجم، نگاهم خیره مانده ست و

برات کربلا از دست صاحب خانه می‌خواهد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×