مشخصات شعر

کربلای کوچه‌ها

 

عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود

شیرین‌ترین قوتم همین زهر جفا بود

 

با کس نگفتم لحظه‌ای، اسرار خود را

اسرار من در کربلای کوچه‌ها بود

 

من جای سیلی را به روی ماه دیدم

این جای پنجه مخفی از بابای ما بود

 

یک ضربه سنگین تر ز تیغ ابن ملجم

این ضربه کاری بود، چون که بی هوا بود

 

آندم که پاره گوشوار مادرم شد

عرش خدا شرمنده از خیرالنسا بود

 

دیدم که سرو قامت حوریه خم شد

پس شانۀ لرزان من او را عصا بود

 

ام المصائب هم ندید‌ این صحنه‌ها را

حتی نهان ‌این غصه از خون خدا بود

 

از درد راه خانه را گم کرد مادر

نقش زمین در کوچه، جان کبریا بود

 

در کوچه‌ها پایان نشد ‌این ماجرا‌ها

این تازه،‌ ای مردم شروع ماجرا بود

 

بین در و دیوار دیدم مادرم را

در دود و آتش وای، زیر دست و پا بود

 

گاهی به یاری فضه را می‌خواند و گاهی

در ناله‌اش یا مصطفی یامرتضا بود

 

یک عده بی غیرت به خانه حمله کردند

هر رهگذر می‌دید، اما بیصدا بود

 

با ریسمان، جمعی علی را می‌کشیدند

مولای ما مأمور بر صبر و رضا بود

 

مادر به امداد پدر خود را کشانید

با ‌اینکه رنجور از فشار دنده‌ها بود

 

بازوی زهرا ناگهان از کار افتاد

دامان مولا شد رها، غوغا به پا بود

 

با حرف بد ما را به یکسو پرت کردند

قنفذ دمادم با مغیره همنوا بود

 

ما زیر دست و پا و مادر باز برخواست

این ماجرا، خود کربلا در کربلا بود

 

این بار اول بود، خونین شد حسینم

زینب اسیر خشم و غیظ اشقیا بود

 

خون می‌چکید از چادر زهرای اطهر

دستش به معجر زینب از هول بلا بود

 

زهر جفا ‌اینجا به کامم ریخت دشمن

روزی که روز غربت آل عبا بود

 

آری از ‌اینجا مجتبی پاره جگر شد

گریان به ما روح لطیف مصطفا بود

 

خونخواه آل فاطمه، مهدی زهراست

او خود از اول شاهد یوم العزا بود

 

کربلای کوچه‌ها

 

عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود

شیرین‌ترین قوتم همین زهر جفا بود

 

با کس نگفتم لحظه‌ای، اسرار خود را

اسرار من در کربلای کوچه‌ها بود

 

من جای سیلی را به روی ماه دیدم

این جای پنجه مخفی از بابای ما بود

 

یک ضربه سنگین تر ز تیغ ابن ملجم

این ضربه کاری بود، چون که بی هوا بود

 

آندم که پاره گوشوار مادرم شد

عرش خدا شرمنده از خیرالنسا بود

 

دیدم که سرو قامت حوریه خم شد

پس شانۀ لرزان من او را عصا بود

 

ام المصائب هم ندید‌ این صحنه‌ها را

حتی نهان ‌این غصه از خون خدا بود

 

از درد راه خانه را گم کرد مادر

نقش زمین در کوچه، جان کبریا بود

 

در کوچه‌ها پایان نشد ‌این ماجرا‌ها

این تازه،‌ ای مردم شروع ماجرا بود

 

بین در و دیوار دیدم مادرم را

در دود و آتش وای، زیر دست و پا بود

 

گاهی به یاری فضه را می‌خواند و گاهی

در ناله‌اش یا مصطفی یامرتضا بود

 

یک عده بی غیرت به خانه حمله کردند

هر رهگذر می‌دید، اما بیصدا بود

 

با ریسمان، جمعی علی را می‌کشیدند

مولای ما مأمور بر صبر و رضا بود

 

مادر به امداد پدر خود را کشانید

با ‌اینکه رنجور از فشار دنده‌ها بود

 

بازوی زهرا ناگهان از کار افتاد

دامان مولا شد رها، غوغا به پا بود

 

با حرف بد ما را به یکسو پرت کردند

قنفذ دمادم با مغیره همنوا بود

 

ما زیر دست و پا و مادر باز برخواست

این ماجرا، خود کربلا در کربلا بود

 

این بار اول بود، خونین شد حسینم

زینب اسیر خشم و غیظ اشقیا بود

 

خون می‌چکید از چادر زهرای اطهر

دستش به معجر زینب از هول بلا بود

 

زهر جفا ‌اینجا به کامم ریخت دشمن

روزی که روز غربت آل عبا بود

 

آری از ‌اینجا مجتبی پاره جگر شد

گریان به ما روح لطیف مصطفا بود

 

خونخواه آل فاطمه، مهدی زهراست

او خود از اول شاهد یوم العزا بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×