مشخصات شعر

محفل ‌شوم

پیمود چون ز کوفه، جرس، راه شام را

از صبح کوفه دید توان، شامِ شام را

 

کم‌تر ز اهل کوفه نشد، جور اهل شام

شرح کدام گویم و وصف کدام را؟

 

دادند شام بر سر بازار‌شان عبور

آل و عیال و عترت «خیرُ ‌الانام» را

 

از خاندان عصمت و از دودمان فیض

بنْگر چگونه داشت فلک، احترام را

 

تا بنْگرند عترت «خیر ‌البشر»، اسیر

بزمی نهاد و داد صلا، خاص و عام را

 

در طشت زر نهاد، سر شاه و کس ندید

طالع ز طشت زر شده، بدر تمام را

 

می‌خورْد گاه باده و می‌زد گهی ز کین

چوب جفا به لب، شه و‌الا‌مقام را

 

بر پا ستاده داشت به محفل، یزید شوم

زنجیر و غل نهاده به گردن، امام را

 

پس ظالمی به رسم کنیزی، طلب نمود

نوباوه‌ی رسول، «علیه‌السّلام» را

 

بهر عیال و عترت «خیر البشر» به شام

دادند جا، خرابه‌ی بی‌‌سقف و بام را

 

زین دشت پُر بلیّه و زین راه پُر خطر

«یحیی»! بکش زمامِ سمندِ کلام را

 

کاین نظم جا‌ن‌گداز، دل مصطفی گداخت

قلب پیمبر و جگر مرتضی گداخت

 

محفل ‌شوم

پیمود چون ز کوفه، جرس، راه شام را

از صبح کوفه دید توان، شامِ شام را

 

کم‌تر ز اهل کوفه نشد، جور اهل شام

شرح کدام گویم و وصف کدام را؟

 

دادند شام بر سر بازار‌شان عبور

آل و عیال و عترت «خیرُ ‌الانام» را

 

از خاندان عصمت و از دودمان فیض

بنْگر چگونه داشت فلک، احترام را

 

تا بنْگرند عترت «خیر ‌البشر»، اسیر

بزمی نهاد و داد صلا، خاص و عام را

 

در طشت زر نهاد، سر شاه و کس ندید

طالع ز طشت زر شده، بدر تمام را

 

می‌خورْد گاه باده و می‌زد گهی ز کین

چوب جفا به لب، شه و‌الا‌مقام را

 

بر پا ستاده داشت به محفل، یزید شوم

زنجیر و غل نهاده به گردن، امام را

 

پس ظالمی به رسم کنیزی، طلب نمود

نوباوه‌ی رسول، «علیه‌السّلام» را

 

بهر عیال و عترت «خیر البشر» به شام

دادند جا، خرابه‌ی بی‌‌سقف و بام را

 

زین دشت پُر بلیّه و زین راه پُر خطر

«یحیی»! بکش زمامِ سمندِ کلام را

 

کاین نظم جا‌ن‌گداز، دل مصطفی گداخت

قلب پیمبر و جگر مرتضی گداخت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×