مشخصات شعر

کرّوبیان، قدّوسیان

افتاد چون گذار اسیران به‌ قتلگاه

شد گریه تا به‌ ماهی و شد ناله تا به ماه

 

هم غرقه گشت، پیکر ما‌هی ز سیل اشک

هم تیره گشت، آینه‌ی مه ز دود آه

 

جمعی گشاده‌روی در افغانِ «یا اَبَه»

قومی پریش‌موی به فریادِ «وا اَخاه»

 

از گریه گشت، دیده‌ی کرّوبیان، سپید

از مو‌یه گشت، چهره‌ی قدّوسیان، سیاه

 

گفتا سکینه مویه‌کنان، مو‌کنان به‌ باب

کامشب کجا بریم من و خواهران، پناه؟

 

یک کاروان حقیر، چه‌ گوییم و یک گروه؟

یک خاندان اسیر، چه سازیم و یک سپاه؟

 

گویا که هست بردن ناموس ما، ثواب

گویا که نیست ریختن خون ما، گناه

 

آمد ز خیمه، دختر میر عرب، برون

ناگاه او‌فتاد بر آن پیکرش، نگاه

 

بر خاک، تکیه کرده تنی دید، ناتوان

کاو را به دوشِ ختمِ رسل بوده، تکیه‌گاه

 

«مَسبیّهٌ نساه» و «مَلویّهٌ رداه»

«مَهتو‌کهٌ حماه» و «مَحروقهٌ خباه»

 

کرّوبیان، قدّوسیان

افتاد چون گذار اسیران به‌ قتلگاه

شد گریه تا به‌ ماهی و شد ناله تا به ماه

 

هم غرقه گشت، پیکر ما‌هی ز سیل اشک

هم تیره گشت، آینه‌ی مه ز دود آه

 

جمعی گشاده‌روی در افغانِ «یا اَبَه»

قومی پریش‌موی به فریادِ «وا اَخاه»

 

از گریه گشت، دیده‌ی کرّوبیان، سپید

از مو‌یه گشت، چهره‌ی قدّوسیان، سیاه

 

گفتا سکینه مویه‌کنان، مو‌کنان به‌ باب

کامشب کجا بریم من و خواهران، پناه؟

 

یک کاروان حقیر، چه‌ گوییم و یک گروه؟

یک خاندان اسیر، چه سازیم و یک سپاه؟

 

گویا که هست بردن ناموس ما، ثواب

گویا که نیست ریختن خون ما، گناه

 

آمد ز خیمه، دختر میر عرب، برون

ناگاه او‌فتاد بر آن پیکرش، نگاه

 

بر خاک، تکیه کرده تنی دید، ناتوان

کاو را به دوشِ ختمِ رسل بوده، تکیه‌گاه

 

«مَسبیّهٌ نساه» و «مَلویّهٌ رداه»

«مَهتو‌کهٌ حماه» و «مَحروقهٌ خباه»

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×