مشخصات شعر

خورشید ولایت

فرشته، نغمه‌ی «الله اکبر» می‌زند امشب

 ز نام پنج تن بر عرش، زیور می‌زند امشب

 

مگر بار دیگر معراج خواهد رفت پیغمبر

 که رضوان گل به سر، زیور به پیکر می‌زند امشب

 

پى امرى مهم، جبریل در آفاق می‌گردد

 به عرش و فرش و فردوس برین سر می‌زند امشب

 

چه رخ داده است اندر خانه‌ی احمد که می‌بینم

 امین وحى آنجا حلقه بر در می‌زند امشب

 

خدا گسترده خوان رحمت و روح القدس هر دم

 صلاى عام در عالم مکرّر می‌زند امشب

 

عروس آسمان با اختران آهسته می‌گوید

 که خورشید ولایت سر ز خاور می‌زند امشب

 

جهان می‌گیرد از شوق و زمان می‌خندد از شادى

 که طفلى خنده در دامان مادر می‌زند امشب

 

حسن را خاطرى شادان ز دیدار حسین استى

 برادر بوسه بر روى برادر می‌زند امشب

 

 

الا! اى باغبان باغ آزادى! که از خوبى

 گلت بس طعنه بر گل‌هاى دیگر می‌زند امشب

 

حسین را می‌شود رخساره غرق از بوسه‌ی زهرا

 که اوّل بوسه بر فرزند، مادر می‌زند امشب

 

نه تنها هاجر و مریم پرستارى کنند از او

 به گرد مهد وى جبریل هم پر می‌زند امشب

 

به حالى در میان شرم و شادى، عصمت کبرى

 عجب لبخند بر رخسار شوهر می‌زند امشب!

 

چو می‌بیند حسین بن على را در بر مادر

 پیمبر، بوسه بر سیماى دختر می‌زند امشب

 

برآید آیت عدل و از آن افراشته وجدان

 نهانى، زخم بر جان ستمگر می‌زند امشب

 

شب عید است و می‌خواهد «مؤیّد» از کَفَش عیدى

به درگاه رفیعش حلقه بر در می‌زند امشب

 

خورشید ولایت

فرشته، نغمه‌ی «الله اکبر» می‌زند امشب

 ز نام پنج تن بر عرش، زیور می‌زند امشب

 

مگر بار دیگر معراج خواهد رفت پیغمبر

 که رضوان گل به سر، زیور به پیکر می‌زند امشب

 

پى امرى مهم، جبریل در آفاق می‌گردد

 به عرش و فرش و فردوس برین سر می‌زند امشب

 

چه رخ داده است اندر خانه‌ی احمد که می‌بینم

 امین وحى آنجا حلقه بر در می‌زند امشب

 

خدا گسترده خوان رحمت و روح القدس هر دم

 صلاى عام در عالم مکرّر می‌زند امشب

 

عروس آسمان با اختران آهسته می‌گوید

 که خورشید ولایت سر ز خاور می‌زند امشب

 

جهان می‌گیرد از شوق و زمان می‌خندد از شادى

 که طفلى خنده در دامان مادر می‌زند امشب

 

حسن را خاطرى شادان ز دیدار حسین استى

 برادر بوسه بر روى برادر می‌زند امشب

 

 

الا! اى باغبان باغ آزادى! که از خوبى

 گلت بس طعنه بر گل‌هاى دیگر می‌زند امشب

 

حسین را می‌شود رخساره غرق از بوسه‌ی زهرا

 که اوّل بوسه بر فرزند، مادر می‌زند امشب

 

نه تنها هاجر و مریم پرستارى کنند از او

 به گرد مهد وى جبریل هم پر می‌زند امشب

 

به حالى در میان شرم و شادى، عصمت کبرى

 عجب لبخند بر رخسار شوهر می‌زند امشب!

 

چو می‌بیند حسین بن على را در بر مادر

 پیمبر، بوسه بر سیماى دختر می‌زند امشب

 

برآید آیت عدل و از آن افراشته وجدان

 نهانى، زخم بر جان ستمگر می‌زند امشب

 

شب عید است و می‌خواهد «مؤیّد» از کَفَش عیدى

به درگاه رفیعش حلقه بر در می‌زند امشب

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×