مشخصات شعر

مهریۀ مادر

به دریا می‌برد یک جرعه از اندوه جانش را

که قدری پر کند مشک و بنوشد شوکرانش را

 

و مشتی غیرت از دستش درون آب می‌ریزد

معطر می‌کند دریا از او طعم دهانش را

 

نگاهی کرد بر ماه و دچار جزر و مد شد تا

ببوسد آب با گریه ترک‌های لبانش را

 

به دندان می‌برد سهمی کم از مهریۀ مادر

و دشمن تیر می‌کارد درآرد خرج نانش را

 

به سجده می‌رود مشک پر از دلواپسی و غم

و می‌بیند که خورده خار و خس اشک روانش را

 

***

 

به گوش باغ پیچیده طنین شیهه ­ طوفان

لگد کردند اسبان دسته‌گل‌های جوانش را

 

کفن شد دامن خشک بیابان و عجب اینکه

خودش دریا ولی لب تشنه پس داد امتحانش را

 

پس از این واقعه هفت آسمان از خشم می‌لرزید

فرو ریزد بمیراند زمین و ساکنانش را ...

 

***

 

سپرده مرد دستش را ستونی از زمین باشد

خدا هم از سر لطفش نریزد آسمانش را ...

مهریۀ مادر

به دریا می‌برد یک جرعه از اندوه جانش را

که قدری پر کند مشک و بنوشد شوکرانش را

 

و مشتی غیرت از دستش درون آب می‌ریزد

معطر می‌کند دریا از او طعم دهانش را

 

نگاهی کرد بر ماه و دچار جزر و مد شد تا

ببوسد آب با گریه ترک‌های لبانش را

 

به دندان می‌برد سهمی کم از مهریۀ مادر

و دشمن تیر می‌کارد درآرد خرج نانش را

 

به سجده می‌رود مشک پر از دلواپسی و غم

و می‌بیند که خورده خار و خس اشک روانش را

 

***

 

به گوش باغ پیچیده طنین شیهه ­ طوفان

لگد کردند اسبان دسته‌گل‌های جوانش را

 

کفن شد دامن خشک بیابان و عجب اینکه

خودش دریا ولی لب تشنه پس داد امتحانش را

 

پس از این واقعه هفت آسمان از خشم می‌لرزید

فرو ریزد بمیراند زمین و ساکنانش را ...

 

***

 

سپرده مرد دستش را ستونی از زمین باشد

خدا هم از سر لطفش نریزد آسمانش را ...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×