مشخصات شعر

دلم را می‌برد کرببلا...

نگاهم می‌کند اینجا خدا زود

و می‌گیرد در اینجا هر دعا زود

 

سلام اول هر روضۀ تو

دلم را می‌برد کرببلا زود

 

خدا را شکر با این رو سیاهی

که می‌بارد برایت چشم ما زود

 

کرامات شما داده به ماها

روای حاجت هر بار را زود

 

من آن دلخستۀ بیمار هستم

که خاک تربتت دادم شفا زود

 

حدود هفت ساعت با کم و بیش

به پایان آمد آقا ماجرا زود

 

کمی‌از راه دیر آمد ولی باز

تنت را کرد خیلی جا به جا زود

 

کمی ‌از راه دیر آمد ولی آه

سر سر رفت، سر را از قفا زود،

 

نسیم آن روز بین خیمه‌ها برد

صدای حضرت صدیقه را زود

 

سر پیراهنت دعواست اما

کسی می‌رفت در دستش عبا زود

 

برای غارت اهل حرم، آه

تمام لشکرش را زد صدا زود

 

تنت بر خاک صحرا بود و بردند

سرت را بر فراز نیزه‌ها زود

 

دلم را می‌برد کرببلا...

نگاهم می‌کند اینجا خدا زود

و می‌گیرد در اینجا هر دعا زود

 

سلام اول هر روضۀ تو

دلم را می‌برد کرببلا زود

 

خدا را شکر با این رو سیاهی

که می‌بارد برایت چشم ما زود

 

کرامات شما داده به ماها

روای حاجت هر بار را زود

 

من آن دلخستۀ بیمار هستم

که خاک تربتت دادم شفا زود

 

حدود هفت ساعت با کم و بیش

به پایان آمد آقا ماجرا زود

 

کمی‌از راه دیر آمد ولی باز

تنت را کرد خیلی جا به جا زود

 

کمی ‌از راه دیر آمد ولی آه

سر سر رفت، سر را از قفا زود،

 

نسیم آن روز بین خیمه‌ها برد

صدای حضرت صدیقه را زود

 

سر پیراهنت دعواست اما

کسی می‌رفت در دستش عبا زود

 

برای غارت اهل حرم، آه

تمام لشکرش را زد صدا زود

 

تنت بر خاک صحرا بود و بردند

سرت را بر فراز نیزه‌ها زود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×