مشخصات شعر

خورشید کربلا

 

وقتی به روی نیزه سرت می‌شود بلند
آه از نهاد دور و برت می‌شود بلند

 

زینب مقابل سر تو می‌خورد زمین
گرچه دوباره پشت سرت می‌شود بلند

 

افتاده بال زخمی تو زیر پا ولی
در دست باد سرخ پرت می‌شود بلند

 

این گوش تیز نیزه صدای تو را شنید
از چه صدای مختصرت می‌شود بلند

 

کم‌کم ز چشم اهل حرم دور می‌شوی
کم‌کم که دود در نظرت می‌شود بلند

 

این جای زخم داغ جگر گوشه‌ات علی است
خون دلی که از جگرت می‌شود بلند

 

در آسمان علقمه خورشید کربلا
دارد به پای تو قمرت می‌شود بلند

 

کنج تنور یاد مناجات دیشبی
در سجده هستی و سحرت می‌شود بلند

 

خورشید کربلا

 

وقتی به روی نیزه سرت می‌شود بلند
آه از نهاد دور و برت می‌شود بلند

 

زینب مقابل سر تو می‌خورد زمین
گرچه دوباره پشت سرت می‌شود بلند

 

افتاده بال زخمی تو زیر پا ولی
در دست باد سرخ پرت می‌شود بلند

 

این گوش تیز نیزه صدای تو را شنید
از چه صدای مختصرت می‌شود بلند

 

کم‌کم ز چشم اهل حرم دور می‌شوی
کم‌کم که دود در نظرت می‌شود بلند

 

این جای زخم داغ جگر گوشه‌ات علی است
خون دلی که از جگرت می‌شود بلند

 

در آسمان علقمه خورشید کربلا
دارد به پای تو قمرت می‌شود بلند

 

کنج تنور یاد مناجات دیشبی
در سجده هستی و سحرت می‌شود بلند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×