مشخصات شعر

حیرانی درد

سپاه کوله به دوشان و بیشمار پیاده
دوباره قافله صف بسته سمت یار، پیاده

 

چشیده هرکسی از چای روضه، باده چشیده
شده است مست ولی آمده خمار، پیاده

 

به یاد خار مغیلان و زخم و پای برهنه
می‌اورد دو سه تاول به یادگار پیاده

 

به یاد خشکی لب‌‌های از عطش ترکیده
نکرده تر لبی از آب خوشگوار، پیاده

 

شفا ز کیست که اینگونه درد هم شده حیران
مریض آمده با حالتی نزار، پیاده

 

به شوق کیست به طور آمده ست این همه موسی؟
که پا برهنه، جلو، پشت سر، کنار، پیاده

 

که دیده صاحب عزا اربعین غریب بماند؟
و باز آمده تنها سر قرار، پیاده

 

حیرانی درد

سپاه کوله به دوشان و بیشمار پیاده
دوباره قافله صف بسته سمت یار، پیاده

 

چشیده هرکسی از چای روضه، باده چشیده
شده است مست ولی آمده خمار، پیاده

 

به یاد خار مغیلان و زخم و پای برهنه
می‌اورد دو سه تاول به یادگار پیاده

 

به یاد خشکی لب‌‌های از عطش ترکیده
نکرده تر لبی از آب خوشگوار، پیاده

 

شفا ز کیست که اینگونه درد هم شده حیران
مریض آمده با حالتی نزار، پیاده

 

به شوق کیست به طور آمده ست این همه موسی؟
که پا برهنه، جلو، پشت سر، کنار، پیاده

 

که دیده صاحب عزا اربعین غریب بماند؟
و باز آمده تنها سر قرار، پیاده

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×