مشخصات شعر

ماه با برکات

رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی

علی اکبر لیلاست، بَه چه شاخه نباتی

 

بدون چشمۀ لعلش نبود در همه هستی

نه چشمه‌ای، نه قناتی، نه دجله‌ای، نه فراتی

 

دمیده بر سر دنیا چه آفتاب بلندی

رسیده در شب لیلا چه ماه با برکاتی

 

قدش چه سروبلندی، چه گیسویی چه کمندی

چه مرتضی سکناتی، چه مصطفی وجناتی

 

چه دلبری، چه دلیری، چه بی مثال و نظیری

چه یوسفی، چه عزیزی، چه ماورای صفاتی

 

حواس قافله رفته است در صدای اذانش

هلا چه حی علایی، چه عجلوا بصلاتی

 

حسین با پسرش رد شدند از غزل من

پسر چه ماه جمیلی، پدر چه باب نجاتی

 

چه روز‌ها که به لیلا گذشت و رفتی و می‌گفت

«مضی الزمان و قلبی یقول انک آتی»

 

ماه با برکات

رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی

علی اکبر لیلاست، بَه چه شاخه نباتی

 

بدون چشمۀ لعلش نبود در همه هستی

نه چشمه‌ای، نه قناتی، نه دجله‌ای، نه فراتی

 

دمیده بر سر دنیا چه آفتاب بلندی

رسیده در شب لیلا چه ماه با برکاتی

 

قدش چه سروبلندی، چه گیسویی چه کمندی

چه مرتضی سکناتی، چه مصطفی وجناتی

 

چه دلبری، چه دلیری، چه بی مثال و نظیری

چه یوسفی، چه عزیزی، چه ماورای صفاتی

 

حواس قافله رفته است در صدای اذانش

هلا چه حی علایی، چه عجلوا بصلاتی

 

حسین با پسرش رد شدند از غزل من

پسر چه ماه جمیلی، پدر چه باب نجاتی

 

چه روز‌ها که به لیلا گذشت و رفتی و می‌گفت

«مضی الزمان و قلبی یقول انک آتی»

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×