مشخصات شعر

هر شب ستاره...

 

ای یار دلنواز من، ای روح پیکرم  

بر خیز ای برادر با جان برابرم


یک اربعین گذشت ز هجرانت، ای حسین  

یک لحظه بی تو ماندن من نیست باورم


از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام

بالای نیزه بود سرت، سایۀ سرم


پنهان ز چشم خانه به دوشان داغدار  

هر شب ستاره ریختم از دیدۀ ترم


در موج خیز حادثه، دیدی که کاخ ظلم  

درهم شکست از سخنان چون تندرم


هرگز گمان ماندن بعد از توام نبود  

این نیمه جان هدیه به نزد تو آورم


سکر ولایت تو، دل از دست من ربود  

تا ریخت ساقی ازلی می‌به ساغرم


خورشید قطعه قطعه، گرفتم به روی دست  

گفتم که ای خدای من، ای پاک داورم


این است راست قامت میدان عاشقی  

این است پاک گوهر در خون شناورم


این است زیب و زینب آغوش مصطفی  

این است روشنای دل و چشم مادرم


ای سرو سرافراز گلستان فاطمی‌

آیا تویی برادر من؟ نیست باورم


از من خدای من بپذیر این ذبیح را  

وز خاندان عصمت و جد مطهرم


یک غنچۀ سه ساله تو، شد سفیر شام
شرمنده‌ام به پیش تو اینک برادرم

 

هر شب ستاره...

 

ای یار دلنواز من، ای روح پیکرم  

بر خیز ای برادر با جان برابرم


یک اربعین گذشت ز هجرانت، ای حسین  

یک لحظه بی تو ماندن من نیست باورم


از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام

بالای نیزه بود سرت، سایۀ سرم


پنهان ز چشم خانه به دوشان داغدار  

هر شب ستاره ریختم از دیدۀ ترم


در موج خیز حادثه، دیدی که کاخ ظلم  

درهم شکست از سخنان چون تندرم


هرگز گمان ماندن بعد از توام نبود  

این نیمه جان هدیه به نزد تو آورم


سکر ولایت تو، دل از دست من ربود  

تا ریخت ساقی ازلی می‌به ساغرم


خورشید قطعه قطعه، گرفتم به روی دست  

گفتم که ای خدای من، ای پاک داورم


این است راست قامت میدان عاشقی  

این است پاک گوهر در خون شناورم


این است زیب و زینب آغوش مصطفی  

این است روشنای دل و چشم مادرم


ای سرو سرافراز گلستان فاطمی‌

آیا تویی برادر من؟ نیست باورم


از من خدای من بپذیر این ذبیح را  

وز خاندان عصمت و جد مطهرم


یک غنچۀ سه ساله تو، شد سفیر شام
شرمنده‌ام به پیش تو اینک برادرم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×