مشخصات شعر

تفسیر قرآن

تا ز چشمم، ماه روی خویش، پنهان می‌کنی

آسمانِ دیده‌ام را اختر‌افشان می‌کنی

 

تا شبِ گیسوی خود بر صبحِ رخ می‌افکنی

جمع ما را هم‌چو موی خود، پریشان می‌کنی

 

بر سرِ آیین و قرآن، جان ز کف دادیّ و باز

بر سر نی با سرت، تفسیر قرآن می‌کنی

 

بر نبیّ و معجز او، منکری دیدی مگر؟

کز سرت، «شقّ القمر» از نی، نمایان می‌کنی

 

در کجا بودی شب دوشین؟ که می‌گفتم به خود

ساعتی دل‌جویی از من، کنج زندان می‌کنی

 

گر به نی، قرآن نخوانی، سنگ کم‌تر می‌زنند

باز خوانی کهف و از ما رفع بُهتان می‌کنی

 

از چه لب‌هایت پس از قرآن، نیامد روی هم؟

گوییا احوال‌پرسی از یتیمان می‌کنی

 

من سرم بشکسته امّا سرشکسته نیستم

با نگه تأییدم از صبر فراوان می‌کنی

تفسیر قرآن

تا ز چشمم، ماه روی خویش، پنهان می‌کنی

آسمانِ دیده‌ام را اختر‌افشان می‌کنی

 

تا شبِ گیسوی خود بر صبحِ رخ می‌افکنی

جمع ما را هم‌چو موی خود، پریشان می‌کنی

 

بر سرِ آیین و قرآن، جان ز کف دادیّ و باز

بر سر نی با سرت، تفسیر قرآن می‌کنی

 

بر نبیّ و معجز او، منکری دیدی مگر؟

کز سرت، «شقّ القمر» از نی، نمایان می‌کنی

 

در کجا بودی شب دوشین؟ که می‌گفتم به خود

ساعتی دل‌جویی از من، کنج زندان می‌کنی

 

گر به نی، قرآن نخوانی، سنگ کم‌تر می‌زنند

باز خوانی کهف و از ما رفع بُهتان می‌کنی

 

از چه لب‌هایت پس از قرآن، نیامد روی هم؟

گوییا احوال‌پرسی از یتیمان می‌کنی

 

من سرم بشکسته امّا سرشکسته نیستم

با نگه تأییدم از صبر فراوان می‌کنی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×