مشخصات شعر

سوخته‌دلان

چون راه بی‌کسان، به سر کشتگان فتاد

از نو، خروش و غلغله در «کن ‌فکان» فتاد

 

زآن جسم‌های چاک، اسیران زار را

ناگه نظر به باغ گل و ارغوان فتاد

 

یک فوج عندلیب خوش‌آهنگ را، گذر

نالان و نکته‌سنج در آن گلسِتان فتاد

 

یک‌باره ریختند ز مرکب به روی خاک

چون برگ کز درخت ز باد خزان فتاد

 

هر سو فتاد از شتری سوخته‌دلی

هم‌چون شهاب سوخته کز آسمان فتاد

 

هر خسته‌ای گرفت تن کشته‌ای به بر

چندان بخوانْد قصّه‌ی خود کز زبان ‌فتاد

 

آن یک به پیکر پسر نوجوان گریست

وین یک به کشته‌ی پدر مهربان فتاد

 

زینب چو تشنه‌ای که نماید سراغ آب

در جست‌وجوی پیکر شاه زمان فتاد

 

چون پاره‌پاره دید به خون، پیکر حسین

از عقل و هوش رفت و ز تاب و توان فتاد

 

او را کشید در بر و زد آه و شد ز هوش

آمد به هوش و باز به آه و فغان فتاد

 

سوخته‌دلان

چون راه بی‌کسان، به سر کشتگان فتاد

از نو، خروش و غلغله در «کن ‌فکان» فتاد

 

زآن جسم‌های چاک، اسیران زار را

ناگه نظر به باغ گل و ارغوان فتاد

 

یک فوج عندلیب خوش‌آهنگ را، گذر

نالان و نکته‌سنج در آن گلسِتان فتاد

 

یک‌باره ریختند ز مرکب به روی خاک

چون برگ کز درخت ز باد خزان فتاد

 

هر سو فتاد از شتری سوخته‌دلی

هم‌چون شهاب سوخته کز آسمان فتاد

 

هر خسته‌ای گرفت تن کشته‌ای به بر

چندان بخوانْد قصّه‌ی خود کز زبان ‌فتاد

 

آن یک به پیکر پسر نوجوان گریست

وین یک به کشته‌ی پدر مهربان فتاد

 

زینب چو تشنه‌ای که نماید سراغ آب

در جست‌وجوی پیکر شاه زمان فتاد

 

چون پاره‌پاره دید به خون، پیکر حسین

از عقل و هوش رفت و ز تاب و توان فتاد

 

او را کشید در بر و زد آه و شد ز هوش

آمد به هوش و باز به آه و فغان فتاد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×