- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۲۱۴۷
- شماره مطلب: ۴۳۹۹
-
چاپ
ترکیببند عاشورایی
خسرو لبتشنگان را گر سر نی، سر نبود
بر سپهر عشقبازی، خسرو خاور نبود
گر مکافات گلوی خشک و مژگان ترش
دهر بگرفتی، نشان، دیگر ز خشک و تر نبود
پیکرش بر کربلا افتاد و سر در شام رفت
آنکه جایش، جز سر زانوی پیغمبر نبود
گیرم از بیعت نکردن، بدعتی در دین نهاد
کشتن مهمان روا در مذهب کافر نبود
گر تنور چرخ بود از آتش انصاف، گرم
جای رأس شاه دین بر روی خاکستر نبود
بس که چشم قدسیان در آن مصیبت، خون گریست
جای دور نُه سپهر و سیر هفت اختر نبود
جنّ و انس و وحش و طیر و ابر و باد و کوه و دشت
ریختند اشکی که نم در چشمشان دیگر نبود
-
طلوع آفتاب و نعت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
سپیدهدم که ز تأثیر مهر نورانی
سپهر گشت چو گاو سپید پیشانی
قلوب تیره قبطیّ شام شد روشن
چو کرد خور، ید و بیضای چور عمرانی
فرار کرد شب از پیش روشنایی روز
چنان که اهرمن از قاریان قرآنی
-
ترکیببند عاشورایی
روان به جانب اصغر، چو تیر حرمله شد
زمانه گفت زمین را که وقت زلزله شد
نمود زمزمهای بلبلی به یاد گلی
که از شنیدنش، آفاق پُر ز غلغله شد
چنان به سلسله شد بسته، عابد بیمار
که خون روانه ز چشم هزار سلسله شد
-
ترکیببند عاشورایی
به نینوا چو سفر کرد، پادشاه حجاز
زمانه گشت چو نی با نوای غم، دمساز
چو عشق خوان بلاچید، زد صدای نخست
حسین آمد و بنْشست و دست کرد دراز
-
ترکیببند عاشورایی
قیامت آمد و نامش، مه محرّم شد
چگونه خون نکنم گریه کاوّل غم شد؟
فلک از آهن بیداد، ساخت شمشیری
که قاطع شرف دودمان آدم شد
ترکیببند عاشورایی
خسرو لبتشنگان را گر سر نی، سر نبود
بر سپهر عشقبازی، خسرو خاور نبود
گر مکافات گلوی خشک و مژگان ترش
دهر بگرفتی، نشان، دیگر ز خشک و تر نبود
پیکرش بر کربلا افتاد و سر در شام رفت
آنکه جایش، جز سر زانوی پیغمبر نبود
گیرم از بیعت نکردن، بدعتی در دین نهاد
کشتن مهمان روا در مذهب کافر نبود
گر تنور چرخ بود از آتش انصاف، گرم
جای رأس شاه دین بر روی خاکستر نبود
بس که چشم قدسیان در آن مصیبت، خون گریست
جای دور نُه سپهر و سیر هفت اختر نبود
جنّ و انس و وحش و طیر و ابر و باد و کوه و دشت
ریختند اشکی که نم در چشمشان دیگر نبود