در این مقاله می خوانیم:


 

 با معرفی اجمالی کتاب «مقتل الحسین علیه‌السلام» ابومخنف نشان داده شده است که بسیاری از راویان اصلی واقعه عاشورا، شاهدان عینی و حاضر در میدان کربلا بوده‌اند و آنچه از منابع مختلف به دست ما رسیده از ارزش تاریخی بسیار برخوردار است.

 

اولین مقتل مکتوب

تعیین تاریخ دقیق و نام کسی که نخستین بار به ثبت و تدوین واقعه عاشورا پرداخته، دشوار است؛ زیرا نزدیک به سیزده سده از آن تاریخ گذشته است. بااین‌حال، می توان با تتبع در منابع و بررسی گزارش‌ها و اخبار برجای‌مانده تا حدودی به حقیقت نزدیک شد.

منابع قابل اعتماد تقریباً اتفاق دارند که برای اولین بار در اوایل سده دوم هجری، ابومخنف لوط بن یحیی بن سعیدبن مخنف بن سلیم ازدی کوفی (م 158 ه) گزارش‌های مربوط به واقعه کربلا را در کتابی که آن را «مقتل الحسین علیه‌السلام » نامید، گردآورد. قراین تاریخی نشان می‌دهد که ابومخنف کتاب مقتل خود را در حدود دهه سوم از سده دوم هجری تألیف کرده است؛ زیرا هنگامی که وی در این کتاب به خبر ورود مسلم بن عقیل به کوفه و اقامت او در خانه مختار بن ابی عبید ثقفی اشاره می‌کند، چنین می‌افزاید: «خانه‌ای که امروز به خانه مسلم بن مسیب شهرت دارد». از این اشاره ابومخنف می توان دریافت که هنگامی که او مشغول تألیف کتاب مقتل بوده، خانه مذکور به مسلم بن مسیب تعلق داشته و بنا بر روایت طبری مسلم تا سال 128 هجری قمری زنده بوده است. از این رو، می توان با ظن قریب به یقین گفت که کتاب مقتل الحسین در سال‌های پایانی دهه سوم سده دوم هجری، یعنی بین سال‌های 127 تا 130 که دوره ضعف امویان و مقارن با آغاز دعوت عباسیان است، تدوین گشته است و به گفته برخی از محققان هیچ استبعادی ندارد که این تألیف از سوی امام یا داعیان عباسی به ابومخنف پیشنهاد شده باشد تا از این گزارش‌های هولناک تاریخی که لکه ننگی بر دامان خاندان اموی بوده، در تبلیغ و پیشبرد نهضت خود بر ضد امویان و سقوط آنان بهره گیرند، چنان‌که عملاً نیز چنین کردند و به نوشته مورخان، یکی از دلایل سقوط امویان، نهضت سیدالشهدا (ع) و فاجعه دردناک کربلا بود.

اما عباسیان پس از پیروزی و جلوس برمسند خلافت، به رغم آن‌که نهایت بهره‌برداری را از حقانیت و مظلومیت اهل‌بیت (ع) کرده بودند، خود از همان آغاز در برابر علویان ایستادند و در سرکوب آنان فجایعی مرتکب شدند که به گفته یکی از شعرا ده چندان آن بود که امویان کرده بودند.

 

خاندان ابومخنف

ذکر چند نکته درباره ابومخنف و خاندان او ضروری است: نخست آن‌که: جد ابومخنف زائد، یعنی مخنف بن سلیم، در جنگ جمل از همراهان علی (ع) بوده و پیش از نبرد صفین از سوی امیرالمؤمنین (ع) به امارت ولایت اصفهان و همدان گماشته شده و با شروع جنگ صفین دو نفر را بر جای خویش گمارده و خود در صفین حضور یافته است. دیگر آن‌که: میان دانشمندان شیعه در باب مذهب ابومخنف اختلاف وجود دارد؛ برخی از آنان به شیعه بودن وی تصریح کرده‌اند، ولی در این‌که او شیعه امامی باشد تردید دارند. هم‌چنین قابل ذکر است که هرچند ابومخنف ازنظر علمای اهل سنت به وثاقت شناخته نشده، ولی مورخان بزرگی چون واقدی، ابن قتیبه، طبری و ابن اثیر از او روایت نقل کرده‌اند.

 

ضحاک مشرقی از دیگر راویان است. وی یکی از اهالی کوفه بود که دعوت امام را برای یاری نپذیرفت، ولی شب و روز تمام قضایای عاشورا را که به چشم خود دیده بود در کوفه نقل می‌کرد. 

منابع مقتل ابومخنف

اما بحث درباره مشایخ و اسناد ابومخنف خود از مباحث مهم و مسئله‌ای تخصصی است. آنچه در این مجال می توان به‌صورت مختصر و مفید اشاره کرد این است که بسیاری از راویان اصلی واقعه عاشورا در روایات ابومخنف، شاهدان عینی حاضر در میدان کربلا بوده‌اند. به‌عنوان نمونه به چند تن از این راویان اشاره می شود:

شریک بن اعوربن حارث همدانی یکی از این روایان است. وی همراه عبیدالله بن زیاد از بصره به کوفه آمد، ولی بیمار شد و در منزلی که مسلم بن عقیل پنهان شده بود بستری گردید و با مسلم گفت وگوها داشت و ازآنچه در کوفه و روزهای قبل و بعد واقعه رخ داد کاملاً باخبر و شاهد حوادث و اوضاع‌ واحوال آن ایام بوده است. ضحاک مشرقی از دیگر راویان است. وی یکی از اهالی کوفه بود که دعوت امام را برای یاری نپذیرفت، ولی شب و روز تمام قضایای عاشورا را که به چشم خود دیده بود در کوفه نقل می‌کرد. بسیاری از اخبار کربلا توسط این مرد روایت شده و گویی که وقایع نگار یا سخن گوی حسین بن علی (ع) بوده و وظیفه داشته اخبار این حادثه را به گوش همه برساند.

شبث بن ربعی هم که از فرماندهان عمر بن سعد (سردار سپاه ابن زیاد) در کربلا بود، چند سال پس از حادثه عاشورا، در زمان حکومت مصعب بن زبیر، از این فاجعه سخن می‌گفت.

علاوه بر افراد مذکور، راویان موثق بسیاری را می توان نام برد که شاهد عینی حادثه بوده‌اند و گزارش آنان برای شیعه و سنی حجت و سند است. در این جا فقط به یک نمونه بسنده می شود و از امام علی بن الحسین زین‌العابدین (ع) یاد می‌کنیم که سند برخی از روایات ابومخنف با دو واسطه به آن حضرت می‌رسد. ابومخنف روایاتی نیز با یک واسطه از امام محمدباقر (ع) و روایاتی چند هم بی‌واسطه از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده است.

 

مقتل الحسین ابومخنف منبع مورخان بعدی

کتاب مقتل الحسین (ع) ابومخنف که بر پایه منابع شفاهی محکمی نظیر آنچه گفتیم، تدوین یافته بود، از طریق راویان ثقه ای نظیر هشام بن محمد بن السائب کلبی، نسب شناس معروف کوفی (م 206 ه)، به دست مورخان بعدی چون واقدی (م 207 ه)، طبری (م 310 ه)، ابن قتیبه (م 322 ه)، مسعودی (م 345 ه)، شیخ مفید (م 413 ه) و دیگران رسیده است. در این جا باید از اخبار مورخ دیگری که در ثبت و نقل این روایات سهم بزرگی داشته، یعنی عوانه بن الحکم (م 158 ه) هم یاد کرد. در واقع بخش مهمی از اخبار که به وسیله هشام بن محمد کلبی (م 206 ه) به دست مورخان بعدی رسیده، نتیجه تلاش ابومخنف و عوانه بن الحکم است و به جرئت می توان همه مورخان بعدی را میراث خوار این دو اخباری بزرگ دانست.

 

مقتل الحسین ابومخنف در کتب دیگر

اگر کتاب ابومخنف برجای‌مانده و به دست ما رسیده بود، با اطمینان خاطر بسیاری می‌توانستیم آن را معتبرترین تاریخ واقعه کربلا بخوانیم، اما متأسفانه این کتاب در دسترس نیست؛ حتی کتاب مقتل الحسین کلبی نیز که بر اساس کتاب و روایات ابومخنف و عوانه بن الحکم تدوین شده بوده، بر جای نمانده است؛ بنابراین، قدیمی‌ترین و شاید معتبرترین تاریخی که حاوی گزارش‌های مربوط به این واقعه است «تاریخ الرسل و الملوک » ابوجعفر محمد بن جریرطبری (م 310 ه) است. هرچند طبری کتابی مستقل در باب این واقعه تألیف نکرده، ولی اخبار و گزارش‌های هشام کلبی را در ذیل حوادث سال‌های 60 و 61 آورده است. با دقت در عبارات طبری آشکار می شود که وی این اخبار را از کتابی که در اختیار داشته، نقل کرده است و بر پایه قرائنی می توان دریافت که کتاب‌های هشام کلبی تا سده‌های بعد، مثلاً تا سده هفتم هجری، موجود بوده است.

قدیمی‌ترین متن تاریخی که پس از طبری گزارش‌های حادثه عاشورا را بی‌واسطه از کتاب هشام کلبی نقل کرده است، کتاب «الارشاد» شیخ مفید (م 413 ه) است. شیخ مفید خود در این کتاب تصریح می‌کند که اخبار مربوط به این واقعه را از روایات کلبی نقل کرده است. پس از شیخ مفید باید از سبط ابن جوزی (م 654 ه) یاد کرد که وی نیز به تصریح خود، در کتاب «تذکره الامه بخصائص الائمه» اخبار کربلا را از هشام کلبی روایت و تحریر کرده است.

عنایت به دو نکته، اعتماد وثوق ما به اعتبار این گزارش‌ها و این منابع را افزایش می‌دهد: نخست، تصریح این مورخان به نقل از متن کتاب مقتل الحسین هشام کلبی؛ و دیگر آن‌که با مقایسه و تطبیق متن گزارش‌هایی که طبری، شیخ مفید و سبط ابن جوزی از هشام نقل کرده‌اند درمی‌یابیم که متن این گزارش‌ها - جز در برخی از حروف، مثل واو فاء و برخی کلمات - نهایت تشابه و همانندی را باهم دارند؛ گویی هر سه نفر این اخبار را از یک متن اخذ و رونویسی کرده‌اند. بدین دو نکته باید نکته مهم دیگری را هم افزود و آن این‌که طبری و سبط ابن جوزی از اهل تسنن به شمار می‌آیند و شیخ مفید از بزرگان شیعه امامیه است. با عنایت به نکته اخیر، تشابه و هم‌خوانی این سه متن اهمیت بیشتری می‌یابد و به میزان اطمینان و اعتماد خواننده در اعتبار و صحت گزارش‌های ارائه شده در آن‌ها می‌افزاید.

 

نسخه ای از مقتل الحسین ابومخنف نمانده است

پرسش بسیار مهمی که به این مطلب ارتباط می‌یابد و سزاوار است به‌عنوان یک مسئله مهم مطرح گردد، این است که آیا از کتاب مقتل الحسین (ع) ابومخنف که تا این حد اهمیت و ارزش تاریخی دارد و احتمالاً تا سده هفتم هجری هم در دسترس مورخان بوده، نسخه‌ای برجای‌مانده است یا نه؟ بحث دربارۀ این موضوع مجال بیش‌تری می‌طلبد، اما به‌اجمال باید گفت: در دوره‌های متأخر و نزدیک به عصر ما، کتابی با نام «مقتل الحسین» منسوب به ابومخنف بن لوط بن یحیی بن سعیدبن مخنف بن سلیم ازدی کوفی در دست است که به چاپ هم رسیده است، ولی قطعاً می توان گفت که این کتاب از ابومخنف نیست و بی‌تردید مؤلف آن شخص دیگری جز ابومخنف معروف است و حتی نمی‌توان با اطمینان از تاریخ و محل تألیف و نیز تاریخ چاپ آن سخن گفت. دانشمند گران‌مایه علامه شرف‌الدین در کتاب مهم و با ارزش خود «مؤلفان شیعه در صدر اسلام » می‌نویسد: «کتاب مقتل الحسین (ع) منسوب به ابومخنف مشتمل بر روایاتی است که ابومخنف خود از آن‌ها خبر ندارد. این کتاب دروغ نامه‌ای است که به این مرد نسبت داده‌اند». محدث قمی (ره) هم درباره آن می‌گوید: «کتاب مقتل الحسین ابومخنف که مورخان بزرگ متقدم بدان اعتماد و استناد و از آن نقل کرده‌اند مع الاسف نسخه‌ای از آن به جای نمانده است؛ اما کتاب المقتل موجود که بدو منسوب است از او نیست، حتی نمی‌توان آن را به هیچ‌یک از مورخان معتمد نسبت داد.» برای تصدیق این سخن کافی است آنچه در این مقتل آمده با آنچه طبری و دیگر مورخان روایت کرده‌اند مقایسه شود. محدث قمی در دو کتاب «الکنی و الالقاب» و «نفس المهموم» به این مطلب پرداخته است.

با عنایت به ارزش و اهمیت و اعتبار روایات ابومخنف درباره واقعه کربلا، خوشبختانه بعضی از دانشمندان معاصر به جمع‌آوری، تدوین و تنظیم مجدد روایات و گزارش‌های ابومخنف (در کتاب مقتل الحسین مفقود او) پرداخته و بر پایه منابع معتبری که پیش از این از آن‌ها سخن گفتیم، نظیر کتب طبری و شیخ مفید و نیز مقایسه و مقابله آن‌ها با کتاب‌های قابل اعتماد دیگر، مانند مقتل خوارزمی، «مروج الذهب » مسعودی، «تاریخ یعقوبی »، «وقعه الصفین » نصر بن مزاحم منقری و غیره، در واقع این کتاب را بازسازی و تجدید تألیف کرده‌اند. حاصل تلاش‌ها و مساعی پربرکت یکی از این محققان (شیخ محمدهادی یوسفی غروی) کتابی با ارزش به نام «وقعه الطف » است که با نام نویسنده و مؤلف اصلی آن، یعنی ابومخنف لوط بن یحیی ازدی غامدی کوفی چاپ و منتشر شده است. احتمال داده می شود که دلیل محقق محترم در انتخاب عنوانی جدید برای کتاب، یعنی «وقعه الطف » و ترجیح آن بر نام اصلی کتاب ابومخنف، یعنی «مقتل الحسین»، این بوده است که این تألیف جدید و با ارزش با کتاب مقتل الحسین بی‌هویت و مجعولی که پیش از این از آن سخن گفتیم، اشتباه نشود.

ادامه دارد:

تاریخ نگاری حادثه عاشورا چگونه بوده است (2)