محمد‌بن‌علی علیه‌السلام، با کنیه ابوجعفر [ابوجعفر اول][1] و لقب باقر[2]، پنجمین امام و رهبر شیعیان است که در سال 57 ه.ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود. حضرت از سال 94 تا 114 ه.ق امامت شیعیان را بر عهده داشت و در هفتم ذی‌الحجه سال 114 ه.ق به دست «هشام‌بن‌عبدالملک» اموی در مدینه مسموم و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار امام حسن مجتبی (ع) و امام سجاد (ع) به خاک سپرده شد. محمد‌بن‌علی (ع) بدین علت که از طرف پدر به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین (ع) و از طرف مادر [مادر وی بانوی گرامی، فاطمه «ام‌عبدالله» دختر امام مجتبی (ع) بود] نیز به حضرت زهرا (س) و امیرالمؤمنین (ع) نسب می‌برد، حضرت را ابن‌الخیرتین و هاشمی بین هاشمیین، علوی بین علویین و فاطمی بین فاطمیین لقب داده‌اند.[3]
تولد حضرت در سال 57 ه.ق نشان می‌دهد که چهار سال از حیات جد خود امام حسین (ع) و 37 سال از زندگی پدر خود حضرت علی‌بن‌حسین (ع) را درک کرده است. از این رو حضرت حوادث تلخ عاشورا را در سنین کودکی به چشم خود دیده و در جریان عاشورا و اسارت خاندان اهل‌بیت (ع) در کوفه و شام حضور داشته است.[4] همچنین امام باقر (ع) دوران زندگیش با حکومت ده تن از خلفای اموی (از معاویه‌بن‌ابی‌سفیان تا هشام‌بن‌عبدالملک) و ایام امامتش با حکومت پنج تن از ایشان؛ «ولید‌بن‌عبدالملک» (متوفی 96)، «سلیمان‌بن‌عبدالملک» (متوفی 99)، «عمر‌بن‌عبدالعزیز» (متوفی 101)، «یزید‌بن‌عبدالملک» (متوفی 105) و «هشام‌بن‌عبدالملک» (متوفی 125) مقارن بود.
 

چالش‌های جامعه اسلامی:

جهان اسلام در عصر امامت امام محمد‌بن‌علی (ع) به لحاظ گسترش قلمرو، حوادث سیاسی و اجتماعی، مبارزات فکری، رونق مباحث کلامی و فقهی، سیاسی و فرهنگی دارای ویژگی‌های مهمی بود که بر آینده تحولات فکری جهان اسلام تأثیر گذاشت. در این عصر از راه فتوحات، سرزمین‌هایی به جهان اسلام ضمیمه گردید اما رویدادهایی گوناگون و شرایط و افکاری در هم ریخته، زمینه‌هایی را فراهم ساخت که عده‌ای افکار شخصی و تمایلات سیاسی خود را در متن اجتماع اسلامی مطرح سازند، به علاوه زمامداران ستمگر اجازه نمی‌دادند اهل‌بیت (ع) به عنوان مرجعیت فکری به میدان آیند؛ زیرا می‌دانستند این برنامه به رهبری سیاسی اهل‌بیت (ع) منتهی می‌گردد و در صورت عملی شدن چنین واقعیتی، بُرنده‌ترین سلاح را به ائمه (ع) انتقال می‌دادند و زمینه‌های سقوط خود را فراهم می‌کردند.
امام باقر (ع) با مشاهده انحرافات فکری و فرهنگی در جامعه، ادعاهای مغایر با ارزش‌های الهی را پاسخ گفت و یا تکذیب نمود. در واقع امام پنجم با نبردی همه‌جانبه از شدت تأثیر اهل رأی کاست؛ زیرا این شیوه، شریعت اسلامی را به تحلیل می‌بُرد و خاصیت، صلابت و اصالت اسلامی را که از ویژگی‌های قانون‌گذاری است، دچار خدشه می‌ساخت.
این عصر بدون شک یکی از پر چالش‌ترین ادوار تاریخی اسلام در حوزه مسائل سیاسی، فکری و فرهنگی بود؛ از یک سو به دلیل ضعیف شدن دولت امویان، دو حزب یمنی و قیسی برای در اختیار گرفتن قدرت با هم به نزاع پرداخته بودند و در سوی دیگر، مسلک‌های فقهی و نقل حدیث و تفسیر رونق گرفته بود.[5] همچنین در این دوران گروه‌هایی مانند خوارج، مرجئه، کیسانیه و غالیان در ترویج عقاید خود به شدت تلاش می‌کردند. فعالیت این گروه‌ها نشان می‌دهد که تمام ارکان اصلی اسلام مورد تهاجم جریانات انحرافی و افکار مروجان غالی‌گری قرار گرفته بود و تنها کسی که می‌توانست با این تفکرات به مبارزه برخاسته و به معرفی اسلام اصیل بپردازد، کسی جز محمد‌بن‌علی (ع) از خاندان نبوت نبود. امری که نه تنها بزرگان شیعی، بلکه بزرگان و دانشمندانی از اهل سنت نیز درباره علم، مقام معنوی و جایگاه امام در جامعه، بر آن صحه گذاشته‌اند؛ چنان‌که «محمد‌بن‌سعد» (230 ه.ق) در این خصوص می‌نویسد: «کان ثقه کثیر الحدیث...»[6]، «احمد‌بن‌حنبل» از فقهای مذاهب اهل سنت (241 ه.ق) در مسند خود می‌گوید: «ابوجعفر محمد‌بن‌علی‌بن‌الحسین ثقه قول الحدیث.»[7] «ابن‌حبان بستی» (354 ه.ق) از علمای قرن چهارم نیز در کتاب «الثقات» نام ایشان را می‌آورد.[8] در جای دیگر می‌گوید: «من افاضل اهل‌البیت و قرائهم.»[9] تا جایی که «ذهبی» امام را شایسته خلافت می‌داند و می‌نویسد: «از کسانی است که بین علم و عمل و آقایی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و برای خلافت اهلیت داشت».[10] این در شرایطی بود که در این عصر فقها و محدثان بزرگی از جمله «سعیدبن‌مسیب» (متوفی 94)، «عروه‌بن‌زبیر» (متوفی 94)، «خارجه‌بن‌زیدبن‌ثابت» (متوفی 99)، «ربیعه الرأی» (متوفی 136)، «سفیان‌بن‌عُیَیْنه» و «محمدبن‌شهاب زُهْری» (متوفی 124) در این شهر جمع بودند.
 

تسلط امام بر علوم و معارف دینی منجر به این شده بود که حتی بسیاری از کسانی که ایمان به امامت حضرت نداشتند، به دلیل احاطه علمی امام بر علوم عقلی و نقلی در کلاس‌های درس ایشان حضور یابند.

فعالیت علمی و فرهنگی امام محمدباقر (ع):

شرایط جامعه و مشکلات مبتلا به آن منجر به این شد که امام باقر (ع) جنبش علمی وسیعی را به وجود آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق (ع) به اوج خود رسید. البته امری که پایه‌های آن از دوره علی‌بن‌حسین (ع) بنا گذاشته شده بود؛ بنابراین حضرت بسیاری از علوم مورد نیاز جامعه اسلامی از جمله؛ فقه، تفسیر، اخلاق، تاریخ، سیره و... را مورد توجه جدی قرار داد.[11] بر اساس چنین رویکردی است که احادیث بسیاری از حضرت بر جای مانده به‌گونه‌ای که «محمد‌بن‌مسلم» می‌تواند سی هزار حدیث از امام باقر (ع)[12] نقل کند و شخصیتی چون «جابر جعفی» هفتاد هزار حدیث روایت کرده است.[13]

یکی دیگر از ابعاد بسیار مهم و مورد توجه امام، تربیت شاگردان بود تا بتوانند معارف اسلام ناب را در محدوده جغرافیای جهان اسلام گسترش دهند. تسلط امام بر علوم و معارف دینی منجر به این شده بود که حتی بسیاری از کسانی که ایمان به امامت حضرت نداشتند، به دلیل احاطه علمی امام بر علوم عقلی و نقلی در کلاس‌های درس ایشان حضور یابند. «شیخ طوسی»، در کتاب رجال خویش، اصحاب و شاگردان امام باقر (ع) را که از آن حضرت نقل حدیث کرده‌اند 462 مرد و دو زن دانسته است.[14] همچنین از نظر علمای شیعه، فقیه‌ترین فقیهان صدر اسلام شش نفرند که همه آنان از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده‌اند. آنان عبارتند از: «زراره‌بن‌اعین»، «معروف‌بن‌خربوذ مکی»، «ابوبصیر اسدی»، «فضیل‌بن‌یسار»، «محمد‌بن‌مسلم طائفی» و «برید‌بن‌معاویه عجلی». بسیاری از علما و فقهای اهل سنت نیز در کلاس درس امام حاضر می‌شدند که فقهای اربعه مذاهب اهل سنت از آن جمله هستند.[15]

بعد دیگری از فعالیت‌های علمی و مبارزاتی حضرت، خود را در قالب مناظره‌ها نشان داد. برخی از مناظرات امام که در منابع تاریخی ثبت شده با شخصیت‌هایی نظیر: «اسقف مسیحیان»، «حسن بصری»، «هشام‌بن‌عبدالملک»، «محمد‌بن‌منکدر»، «نافع‌بن‌ارزق»، «عبدالله‌بن‌معمر لیثی»، «قتاده‌بن‌دعامه» و... صورت گرفته است که عموما در محور مبانی و معارف دینی، امامت و مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی بوده است. امام باقر (ع) در این مناظره‌ها استدلال‌های اصحاب قیاس را به تندی رد می‌کنند[16] و در برابر سایر فرق اسلامی منحرف نیز موضع تندی اتخاذ کرده و با این برخورد کوشیده‌اند تا محدوده اعتقادی صحیح اهل‌بیت (ع) را در زمینه‌های مختلف از سایر فرق، مشخص و جدا کنند. وی درباره خوارج فرمودند: «خوارج از روی جهالت عرصه را بر خود تنگ گرفته‌اند، دین، ملایم‌تر و قابل انعطاف‌تر از آن است که آنان می‌شناسند.»[17] در بیانی نیز معیار شیعه بودن را نیز برای همگان روشن می‌سازند. از نظر امام باقر (ع) صرف اعتقاد به امامت و ولایت امیرالمؤمنین و دیگر امامان (ع) برای شیعه بودن کافی نیست و شیعه کسی است که در عمل مطیع خداوند و اهل عمل صالح و متعهد به تمام فروع فقهی و اصول اخلاقی اسلام است[18]. جابر جُعفی از بزرگوارترین صحابه آن حضرت این دو حدیث را از ایشان شنیده و برای ما به یادگار گذاشته است: «ان شیعتنا من اطاع الله»؛ «همانا شیعه ما کسی است که مطیع خداوند است» و «لا تنال بولایتنا الا بالورع و لیس من شیعتنا من ظلم الناس»؛ «به ولایت ما اقرار ندارید مگر با پرهیزکاری و کسی که به مردم ظلم کند شیعه ما نیست.»[19]

از ابعاد دیگر مبارزات فرهنگی امام، مبارزه با اسرائیلیات بود؛ چرا که گروه‌هایی از یهودیان در آن روزها در جامعه اسلامی حضور داشته و تأثیر عمیقی در فرهنگ آن روزگار بر جا گذاشتند. شماری از عالمان یهود که به ظاهر مسلمان شده و گروهی دیگر که هنوز به دین خود باقی مانده بودند در جامعه اسلامی پراکنده شده و مرجعیت علمی قشری از ساده‌لوحان را به عهده داشتند. مبارزه با یهود و القائات سو آن‌ها در فرهنگ اسلامی، تکذیب احادیث دروغین و ساخته و پرداخته یهودیان در مورد انبیای الهی و مطالبی که باعث خدشه‌دار شدن چهره واقعی پیامبران خدا می‌شد، در برخورد امام به خوبی دیده می‌شود.

امام محمد‌بن‌علی (ع)، سرانجام بعد از یک دوره فعالیت‌های علمی و فرهنگی و بسترسازی برای فعالیت‌های علمی همه‌جانبه امام صادق (ع)، در هفتم ذی‌الحجه سال 114 ه.ق به شهادت رسیدند.[20] البته برخی به جای ذی‌الحجه از ربیع‌الاول یا ربیع‌الثانی نام برده‌اند[21]، چنان‌که عده‌ای سال‌های 115 ه.ق، 116 ه.ق و 118 ه.ق را بیان داشته‌اند.[22] همچنین نقل شده است که امام وصیت کرده بود در لباسی که در آن نماز می‌خوانده دفن شود[23] و ده سال در منا برای وی از مال خودش مراسم عزاداری برپا کنند.[24]